- جزییاتخيلي سالها پيش ، توي يک روستا ، پيرزني بود. خانم پيرزن ، تک و تنها بود : نه شوهري داشت ، نه بچه اي داشت . فقط از دنيا ، خانه اي کوچک ، يک خانم بزي ، يک مرغ درشت ، با يک پيشي داشت. ننه پيرزن ، خانم بزي را ، خيلي دوست مي داشت .خانم بزي هم ، هرچه شير که داشت ، همه را يکجا ، مي داد پيرزن . خانم بزي ه...
- مشخصات
- 0
خيلي سالها پيش ، توي يک روستا ، پيرزني بود.
خانم پيرزن ، تک و تنها بود : نه شوهري داشت ، نه بچه اي داشت . فقط از دنيا ، خانه اي کوچک ، يک خانم بزي ، يک مرغ درشت ، با يک پيشي داشت.
ننه پيرزن ، خانم بزي را ، خيلي دوست مي داشت .خانم بزي هم ، هرچه شير که داشت ، همه را يکجا ، مي داد پيرزن .
خانم بزي هم ، هرچه شير که داشت ، همه را يکجا ، مي داد پيرزن .
خانم پيرزن ، دندان که نداشت . خورد و خوراکش ، هميشه شير بود ؛ شير همين بز.
پيش پشمالو ، خيلي تنبل بود .
از صبح تا به شب ، از شب تا به صبح ، مي خورد مي خوابيد.
نويسنده | محمدرضا سرشار |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 24 |
نوبت چاپ | 1 |
نوع جلد | شميز |
قطع | خشتي كوچك |
ابعاد | 17.5 * 17 * 0.1 |
وزن | 68 |
سال چاپ | 1396 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.