کتاب «پرواز روي خاک» به زندگي و خاطرات خلباني مي‌پردازد که ابتدا در مسير کاملا متفاوتي قدم مي‌زده است. سرهنگ خلبان منوچهر شيرآقايي در روزگار جواني به خدمت در ارتش علاقه‌مند شده و در نهايت در ژاندارمري مشغول به خدمت مي‌شود. اما گويي سرنوشت ديگري انتظار اين جوان مازندراني را مي‌کشيد چرا که عشق به پرواز در آسمان و بلند پروازي‌هاي دوران جواني موجب مي‌شود که سر از دانشکده خلباني در آورده و در نهايت براي تکميل دوره‌هاي آموزشي به آمريکا اعزام شود. شيرآقايي در ايران آموزش خلباني خود را تکميل کرده و با اوج گرفتن مبارزات مردمي در جريان انقلاب اسلامي به مردم پيوسته و در روستا‌هاي بوشهر پنهان مي‌شود. اما با پيروزي انقلاب اسلامي و بعد‌ها تجاوز رژيم بعث به خاک کشور بخش اعظم خاطرات اين خلبان رقم مي‌خورد. خاطرات خلبان منوچهر شيرآقايي تا ميانه کتاب مربوط به آمريکا و محيط حاکم بر آموزش‌هاي نظامي آن و همچنين ماموريت‌هاي اغلب آموزشي در پايگاه‌هاي ايران است اما از اواسط کتاب و با آغاز جنگ، مي‌توان شرح ماموريت‌هاي هوايي مختلف را در اين کتاب پيگيري کرد. خاطرات شيرآقايي بخصوص از روز آغاز جنگ که دشمن پايگاه هوايي بوشهر را بمباران مي‌کند تکان دهنده است. او در ادامه همين بخش از خاطراتش است که توضيح مي‌دهد چگونه در اتاق جنگ، ضربه ناشي از کودتاي نوژه را حس مي‌کردند؛ چراکه هواپيماي اف5 به‏اندازه کافي موجود بود اما خلبان‌هايي که بتوانند با اين جنگنده پرواز کنند کم بودند. خاطرات اين خلبان از روزهاي سخت جنگ، خواندني و تکان‌دهنده است و تلخي‌ها و شيريني‌هاي آن ايام را به وضوح نشان مي‌دهد؛ از شوخي‌ها و شيطنت‌هاي او که گاه کار دستش مي‌داد و مقامات بالاتر احضارش مي‌کردند تا سختي و تلخي رساندن خبر شهادت يک خلبان به خانواده‌اي که در خانه‌هاي سازماني همان پايگاه در انتظار بازگشت عزيزشان نشسته‌اند. طي روايت خاطرات، شيرآقايي توجه خاصي به جزئيات نشان داده است. تلاشي هم که قاسم ياحسيني در خاطره‌نگاري و تدوين اين خاطرات کرده است باعث شده تا «پرواز روي خاک» به يکي از آثار برجسته در زمينه خاطره‌نگاري دفاع مقدس بدل شود.