كتاب «خلبان وارسته» روايت زندگي و خاطرات محمدجعفر وارسته از خلبانان شکاري اف-5 است که شامل تولد، تحصيل، آموزش خلباني در ايران و آمريکا، دوره رزمي در ايران، تبعات انقلاب در زندگي خصوصي او، حضور مؤثرش در جنگ تحميلي و اسارت او با بالاترين درجه بين همکاران خلبان (با درجه سرهنگ دومي) است.
در شکلگيري و تحقق و تداوم انقلاب اسلامي ايران، به عنوان انقلابي شگرف و تاثيرگذار و مردمي، عناصر مختلفي نقش داشته و دارند که به جرئت ميتوان بارزترين عناصر موثر آن را رهبري ديني و عشق و علاقه اقشار مختلف اجتماع به دفاع از اسلام و ارزشهاي اصيل و ريشهدار اخلاقي و فرهنگي دانست.
در همه سالهاي قبل و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، توان و همت بسياري از مردان و زنان در اقصينقاط کشور صرف مبارزه و مقابله با انديشهها و اقدامات توطئهگران و خنثيسازي تهديدات دشمنان داخلي و خارجي جمهوري اسلامي ايران شده است.
کتاب «خاطرات خلبان وارسته»، خاطرات آزاده سرتيپ دوم خلبان، محمدجعفر وارسته، روايتگر حضور مصمم و خالصانه يک خلبان جوان در عرصه دفاع مقدس و متعاقب آن دوره پر از رنج و خاطره اسارت است که با روايتي صادقانه و مستند به بازگويي خاطرات دوران رزم و ايثارگري و اسارت در اردوگاههاي دشمن پرداخته است.
نويسنده در مرحله شکلگيري مکتوب کردن اين خاطرات ميگويد: «به منظور درج زندگينامه و خاطرات در کتاب ستارههاي نبرد هوايي، در يکي از روزهاي آذر 1391 به منزل دعوتش کردم. پس از مصاحبهاي دو ساعته، به اين نتيجه رسيديم که او از ذهني تازه برخوردار است و خاطراتش قابليت تبديل شدن به يک کتاب مستقل را دارد. از اين رو، خواستم تا هرجا برايش امکان دارد خاطراتش را مکتوب کند. ظرف سه ماه توانستم، با راهنماييهاي پياپي، اين خاطرات خودنوشت را تکميل و ابهام برخي بخشها را با گفتوگوهاي حضوري و تلفني رفع کنم.»
نويسنده در اين اثر سعي کرده است خاطرات را از نظر بازه زماني منظم آنچنان که به اصل موضوع خدشه وارد نشود در قالب کتاب تدوين کند و مواردي را که دقيق به خاطر نداشته است، با بررسي پروندهها و مصاحبههاي تکميلي کامل کند.
در بخشي از اين کتاب ميخوانيم: «صداي برخورد يک تير موشک، که بعدا فهميدم از نوع رولند فرانسوي بود، هواپيمايم را غير قابل پرواز کرد. موشک رولند، ساخت فرانسه، يکي از سلاحهاي ضد هوايي بسيار کارآمد روز دنيا، با توانايي هدفگيري از روي سه نوع وسيله نقليه نظامي، با ارتفاع بيست تا پنج هزار و پانصد متر (حدود هجدههزار پا) است که عراق در آن زمان خريداري کرده بود و از متخصصان فرانسوي کمال بهره را ميبرد. راهي جز ترک هواپيما، که ميدانستم سختيهاي بيشماري در پي دارد نداشتم. بنابراين، مجبور به کشيدن حلقه پرتاب صندلي و خروج اضطراري از هواپيما شدم. اين خروج، که جمعا کمتر از يک ثانيه تا باز شدن چتر نجات در ارتفاع پست وقت ميگيرد، برايم بسيار طولاني گذشت؛ طوري که همه زندگيام يک بار در ذهنم مرور شد و بهنام را با آينده مبهمش به وضوح ديدم. انگار ديگر بعد زمان وجود نداشت.»
نويسنده در اين کتاب زباني داستاني برگزيده است به گونهاي که بتواند با مخاطب ارتباط بيشتري برقرار کند، چنانچه در قسمتي از اين کتاب ميگويد: «پتويم را روي زمين پهن کرده و روي آن نشسته بودم. بعد از نماز بيشتر ساعت بيکاري را با خواندن کتابهاي دعايي که در دسترس بود پر ميکردم. اين رفتارم هم تا حدودي تعجب بعضيها را برانگيخته بود! بعضيها کتاب آموزش زبان آلماني يا فرانسه ميخواندند. در واقع وضعيت آنقدر خوب بود که استادان براي آموزش زبان فرانسه به علاقهمندان، با استفاده از يک لغتنامه انگليسي ـ فرانسه شصت صفحهاي، با هم رقابت ميکردند. از من خواستند فرانسه بخوانم. ديدم تعداد آموزش دهندگان زياد است.»
نويسنده | احمد مهرنيا |
مترجم | محمدجعفر وارسته |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 304 |
نوبت چاپ | 1 |
نوع جلد | شميز |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14.3 * 21 * 1.5 |
وزن | 338 |
سال چاپ | 1398 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.