معرفي کتاب رازهاي دوران پر التهاب: خاطرات سروان عراقي ثامر حمود الخالصي
کتاب رازهاي دوران پر التهاب: خاطرات سروان عراقي ثامر حمود الخالصي، گرفتاريها و مصيبتهاي مردم عراق را نمودار ميسازد و در ذهنتان تصاويري گويا و گوناگون از حوادثي که در زمان جنگ رخ داده، ترسيم ميکند.
ثامر حمود الخالصي در اين کتاب از رازهاي وحشتناکي رونمايي ميکند. او زماني که در کشور سوريه سکونت داشت دست به نگارش اين کتاب زده است و در آن به شرح تمام لحظات حياتش در دورهي جنگ تحميلي پرداخته است.
او از ستمگريهايي که کرده و از قرباني نمودن دو تن از هم رزمانش پرده برميدارد. از افرادي سخن ميگويد که شاهد فرار او بودهاند و تنها براي اينکه کارنامهاش سفيد بماند آنها را روانه چوبه دار ميکرد. ثامر حمود الخالصي همچنين به افشاي جنايات نيروهاي عراقي در جنگ تحميلي، گرفتاريها و بدبختيهاي مردم عراق ميپردازد.
اتفاقات در کتاب رازهاي دوران پر التهاب به صورت کاملا منظم ترسيم شدهاند تا شما در بطن موضوع قرار گيريد. اين سروان عراقي در قسمتهايي از کتاب اعتراف ميکند که چگونه با استفاده از سلاح شيميايي منطقه مهران را نابود کرده است و از اعطاي مدال شجاعت از طرف صدام به افسراني که از اين سلاحها استفاده کردهاند خبر ميدهد.
ثامر حمود الخالصي از افسران ارشد حزب بعث بوده که بعد از پايان جنگ از قساوتهايي که خود در آنها نقش داشته است، آگاه ميشود و عذاب وجدان رهايش نميکند. او در اين کتاب نشان ميدهد که مردم عراق نيز در اين جنگ ضررهاي بسياري متحمل شده و آسيبهاي زيادي ديدهاند.
در اين خاطرات تلخ و ناراحت کننده که تمام مدت جنگ را روايت ميکند، از نيروهاي بسيج بسيار ياد شده. آنان که اسطورههايي عظيم بودند و احساسات مذهبي را در وجود ساير انسانها بيدار مينمودند.
در بخشي از کتاب رازهاي دوران پر التهاب ميخوانيم:
سروان عبدالله حسين، سروان عبدالمنعم محمدحسين، سروان قاسم محمد، ستوان حسين مسعود، ستوان عبدالزهره علي و من، همگي پرسنل تيپ 30 زرهي بوديم. لازم است بگويم که سروان عبدالله حسين، فرمانده؛ سروان عبدالمنعم، فرمانده آتشبار دوم؛ سروان قاسم، فرمانده آتشبار سوم؛ ستوان عبدالزهره، فرمانده دسته يکم آتشبار يکم و ستوان حسين، فرمانده رسته سوم آتشبار يکم بودند. اين افراد شبها با هم انس و الفتي پيدا ميکردند و روزها از يکديگر فاصله ميگرفتند.
در آن شب، آرامشي نسبي برقرار بود و تنها صداي تيراندازي محدودي به گوش ميرسيد. ساعت نُه شب بود. پس از آن جلسه، آرامش به تدريج جاي خود را به بيثباتي داد. توپخانه ايراني دست به کار شد و با يک هدفگيري دقيق، رعب و وحشتي در بين ما ايجاد کرد. افراد براساس تجاربي که کسب کرده بودند، ميدانستند که اگر توپخانه ايران شروع به اجراي آتش کند، به اين زوديها خاموش نخواهد شد. احساس کرديم که حمله گستردهاي در راه است. هر کس سعي ميکرد به نحوي خود را از مهلکه نجات دهد و از اين مرگ ارزان برهد.
به تدريج فرار بزرگ افراد ما آغاز شد. آنها در اين مورد هم قسم شده بودند. در بين راه قدري توقف کردند و به پشت سرشان نگريستند. تانکهاي ايراني به شدت آنها را تعقيب ميکردند. از طرفي، سروان عبدالله حسين در خط دوم به همراه فرمانده تيپ 24 زرهي، اوضاع جبهه را پي ميگرفت و سر و صداي سربازان ترسو را ميشنيد. او ميدانست که در درون آنها چه ميگذرد. ناگهان مطمئن شد که از کل آتشبارش فقط يک دسته باقيمانده و بقيه گريخته و او را تنها گذاشتهاند.
نويسنده | ثامر حمود الخاص |
مترجم | محمد حسين زوار كعبه |
تعداد صفحات | 101 |
نوبت چاپ | 4 |
نوع جلد | شميز |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14.1 * 21 * 0.4 |
وزن | 126 |
سال چاپ | 1390 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.