خواندن کتاب هنر داستاننويسي سبب ميشود تا خوانندگان باشخصيت واقعي نويسندگان محبوبشان آشنا شوند و اين بار بهجايي که آنها را از پشت شخصيتهايشان ببيند، با خود واقعي نويسنده مواجه شوند. اين مواجهه سبب ميشود که خوانندگان اعتمادبهنفس بيشتري به دست بياورند و باور کنند که آنها هم ميتوانند.
برخلاف نامي که براي اين کتاب گزيده شده است. اين کتاب درواقع مجموعهاي از مصاحبههايي با مشهورترين نويسندگان جهان است. همهي اين مصاحبات با نشريهي معتبر پاريس ريوي صورت گرفته است و سؤالات تقريباً مشابهي از اين نويسندگان پرسيده ميشود. خواندن اين کتاب را به کساني که عاشق نوشتن و نويسندگي هستند پيشنهاد ميکنيم. نکتهاي که دربارهي اين کتاب جالب است اين است که خبرنگار پاريس ريويو قبل از هر مصاحبه شهر و مکاني را که مصاحبه در آنجا صورت گرفته است را توضيح ميدهد. اين امر کتاب را جذابتر و باورپذيري آن را بيشتر ميکند.
اورهان پاموک، نويسنده و برندهي جايزه نوبل ادبي در مقدمه مينويسند: «من با هيچ نويسنده ترک هم سن و سال خودم دوست نبودم و اين تنهايي دلواپسيام را از آينده افزايش ميداد. هر بار که مينشستم اين گفتوگوها را بخوانم، تنهاييام از ياد ميرفت. با خواندن سخنان اين نويسندگان، دريافتم که کسان بسيار ديگري هم شور و شوق مرا دارند، که فاصله آرزوها و دستاوردهاي من غيرعادي نيست، که نفرتم از زندگي روزمره معمولي نه گونهاي بيماري، که نشان هوشمندي است، و بايد به خرده عادات شگفت خود بچسبم زيرا همينهاست که نيروي تخيلم را برميانگيزد و قلم را ياري ميبخشد.
احساس ميکنم درباره فن مان نويسي بسيار چيزها آموختم - چگونه نخستين جوانه در ذهن نويسنده شکفت، چگونه با عشق و مهرباني رشد يافت، با چه دقتي طرح پيرنگ ريخته شد، يا اصلاً پيرنگي در کار نبود. گاهي نسبت به انديشهي خاصي درباره زمآنکه در اين گفتوگوها به ميان آمده بود، واکنش خشمگين نشان ميدادم و بدين ترتيب عقيدهاي از آن خود درباره رمان پيدا ميکردم.»
کتاب هنر داستاننويسي ابتدا با پيشگفتاري از اورهان پاموک آغاز ميشود و بعد مصاحبهي يازده نويسنده با مجلهي پاريس ريويو را شرح ميدهد. اين يازده نويسنده عبارتاند از: گراهام گرين - جيمز تِربر - ترومن کاپوتي - ارنست همينگوي - سال بِلو - يودورا وِلتي - کورت ونهگات - جان گاردنر - جيمز بالدوين - رابرت استون - توني ماريسون
بخشي که ميخوانيد از مصاحبهي ارنست همينگوي نويسنده و داستاننويس آمريکايي است.
* هنگام نوشتن هيچگاه تحت تأثير چيزي که همآنوقت ميخوانيد قرارمي گيريد؟
فقط هنگاميکه جويس داشت يوليسيز را مينوشت. گرچه تأثير او هم مستقيم نبود. اما در آن روزها ذکر برخي واژهها که ما ميشناختيم بر ما ممنوع بود، و ميبايست براي يک واژه جنگيد، نفوذ کار جويس همهچيز را عوض کرد و به ما مجال داد محدوديتها را پشتگوشاندازيم.
*آيا ميتوان از نويسندگان نوشتن آموخت؟ ديروز به من ميگفتيد که، مثلاً، جويس تحمل صحبت کردن درباره نويسندگي نداشت.
در نشستوبرخاست با همکاران شخص معمولاً راجع به کتابهاي نويسندگان ديگر گپ ميزند. هرچه نويسنده بهتر، درباره نوشته خود کمتر سخن ميگويد. جويس نويسنده بزرگي بود و فقط به همقطاران بيشعور توضيح ميداد چهکار ميکند. ديگر نويسندگان را، که احترام ميگذاشت، گمان ميبرد با خواندن کارش ميفهمند که او چه ميکند.
* در سالهاي اخير شما انگار از مصاحبت نويسندگان دوري گزيدهايد. چرا؟
اين کمي پيچيده است. در نويسندگي هرچه پيشتر ميرويد، تنهاتر ميشويد. بيشتر دوستان ديرينتان ميميرند. ديگران نقلمکان ميکنند. آنها را بهندرت ميبينيد، ولي به يکديگر نامه مينويسيد و تماستان را ادامه ميدهيد گويي مانند روزگار کهن در کافه نشستهايد. چيزهاي خندهدار، و گاه براي خوشمزگي نامههاي مستهجن و بيمسئوليت، ردوبدل ميکنيد، که دستکمي از گپ زدن ندارد. بااينهمه تنهاييد چون اين حالتي است که بايد در آن کارکنيد و فرصت کار کردنِ منظم کم و کمترمي شود و اگر فرصت باقيمانده هدر رود حس ميکنيد مرتکب گناه شدهايد، گناهي نابخشودني.
*چه کساني را نياکان ادبي خود ميدانيد - آنهايي که بيش از همه به شما آموختند؟
مارک تواين، فلوبر، استاندال، باخ، تورگنف، تولستوي، داستايفسکي، چخوف، اندرو مارول، جان دان، موپاسان، کيپلينگ ِخوب، تورو، کاپتين مريات، شکسپير، موتسارت، کودو، دانته، ويرژيل، تينتورتو، جوتو، سزان، وان گوگ، گوگن، سان خوئان دلاکروز، گونگورا - يکي روز طول مي کشد که همه را به يادآورم. و آنوقت چنين مينمايد که ميخواهم، در عين بيفضلي، اظهار فضل کنم بهجاي آنکه بکوشم نام تمام کساني را به يادآورم که بر زندگي و کارم تأثير گذاشت
نويسنده | اورهان پاموك |
مترجم | حسن كامشاد |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 343 |
نوبت چاپ | 8 |
نوع جلد | شميز |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 1.6 |
وزن | 476 |
سال چاپ | 1398 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.