کتاب آخرين نشان مردي نوشته مهرداد صدقي، وقايع و موقعيتهاي طنزآميز دوره دانشجويي را به تصوير ميکشد. داستان دربارهي جوان خوش ذوقيست که درگير پاياننامه دانشجويي خود است و نگارش آن تحت تاثير وقايع و رخدادهاي مختلف اطراف قرار ميگيرد و به تبع آن پيش ميرود.
اين اثر شنيدني براي کساني که دوره دانشجويي را تجربه کردهاند به ياد آورنده خاطرات و همچنين براي افرادي که ذهنيتي از فضاي دانشجويي ندارند، ميتواند جالب باشد. حامد شخصيت اصلي اين رمان، هر روز و در هنگام نوشتن پاياننامه اتفاقات و بحثهاي جالبي پيرامونش اتفاق ميافتد که روند نوشتن پاياننامه را تحت تاثير خود قرار ميدهد و داستان را به طنز مبدل ميکند.
اين کتاب دربردارنده مجموعه داستانهاي طنزي است که با شخصيتهاي ثابت و رويدادهاي متنوع طنزآميز ايجاد شده. طنزهاي مطبوعاتي و سياسي بسيار سريع بازخورد ميگيرد و مباحثشان باب ميشود؛ اما براي داستان طنز پيشامدي نميافتد. شايد به همين دليل نويسندگان ما رغبتي پيدا نميکنند که داستان طنز بنويسند. براي همين تعداد داستانهاي طنز منتشر شده کم است. اين نوع ادبي چون هم بار داستاني دارد و هم طنزآميز است، تأثيرگذاري بيشتري بر مخاطب دارد. داستانهايي که غبار زمان رويش ننشيند، ماندگارتر هستند.
هر قدر واژگان بيشتري داشته باشيم، تنوع ژنتيکي ادبي بيشتري نيز داريم. همين امر باعث ميشود زبان زندهتر باشد و در برابر ترکيبات نو شکست نخورد. در گويشهاي مازندران و گيلان واژههايي وجود دارد که در زبان روزمره استفاده نميشود؛ ميتوان از آنها استفاده کرد. صدقي اشاره دارد به اينکه بايد زبانمان را در برابر تغييراتي که آن را تهديد ميکند، زنده نگاه داريم و واژههاي متعدد و تازه بومي وقتي در داستان حضور پيدا ميکنند، چنين کارکردي را دارند؛ کما اينکه باعث حفظ شدن خود اين واژهها نيز ميشويم.
مهرداد صدقي در تمام بخشهاي اين اثر تلاش کرده احساس آرامش و حس خوب زندگي را به مخاطبان انتقال دهد که با اتمام اين کتاب در مخاطب همراه با لبخند، يک آرامش روحي و ذهني ايجاد شود. او با نوشتن داستانهاي طنز دنبالهدار، به دنبال ژانرسازي اختصاصي براي خودش نيست اما نميخواهد با خواندن داستانهايش، باري اضافي هم بر دوش مخاطب تحميل شود. او سعي کرده طوري بنويسد که بشود به راحتي کتابهايش را به مخاطبان توصيه کرد؛ شايد به همين خاطر است که شور زندگي در آثار او بسيار زياد ديده ميشود.
مهرداد صدقي عقيده دارد که عرصه داستاننويسي طنز، عرصهاي بسيار جدي است و نبايد آن را ژانري در مقابل ادبيات غير طنز و جدي دانست. همچنين دو مقوله داستان و طنز در کنار هم اثرگذاري کار هنري را طولاني مدت ميکند.
در بخشي از کتاب آخرين نشان مردي ميشنويم:
بابا طبق معمول دارد برايم از فوايد ازدواج زودهنگام ميگويد و اينکه چون فعلاً آس و پاسم، توقع خانواده طرف مقابل الان پايين است. خوشبختانه يکي از دوستانم زنگ ميزند و نجات پيدا ميکنم. دوستم قرار است از پاياننامهاش دفاع کند. بابا که ماجرا را ميفهمد، ميگويد: هر وقت خواستي بري، بگو منم ميآم تا ببينم روز دفاعت بايد چيکار کنيم
چون خود بابا دوست دارد بيايد، مخالفت نميکنم اما چيزي ميگويد که پشتم ميلرزد: ضمنا شايد تو دانشگاهتون رفتم از دفتر بپرسم درس مَرسات چطوره.
بابا اونجا که مدرسه نيست. دانشگاه اصلاً دفتر نداره.
پس استادات زنگ تفريح کجا دور هم چاي ميخورن؟
لبخندي ميزنم اما نميدانم همين آمدن بابا به دانشگاه بعدها داستاني ميشود برايم.
اولين باري است که بابا به دانشگاهمان ميآيد. مثل عروسي رفتن خانمها از چند ساعت پيش دارد به خودش ميرسد. مامان به بابا ميگويد: آقاي داماد، گفتم ميري دانشگاه مرتب باش ولي ديگه نه در اين حد. هر کي شما دو تا رو ببينه فکر ميکنه پسرت ساقدوشته.
لباس هميشگيام را که ميپوم بابا ميگويد: اينجوري نيا آبروي منو ميبري.
من هر روز همينجوري ميرم دانشگاه.
هر روز فرق ميکرد. امروز با بابات داري ميري.
بابا آماده ميشود اما در لحظه آخر قبل از اينکه عطر مشهدي بزند، هم خودم، هم مامان و هم همه دانشجوها و اساتيد دانشگاه را نجات ميدهم و به جاي آن عطر، از ادوکلن خودم به او ميزنم.
نويسنده | مهرداد صدقي |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 256 |
نوبت چاپ | 5 |
نوع جلد | شميز |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14 * 21 * 1 |
وزن | 286 |
سال چاپ | 1400 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.