کتاب « پرنده به پرنده » يکي از محبوب ترين و پرفروش ترين کتاب ها دربار? نويسندگي است ، اما چيزي که کتاب را متمايز مي کند ، اين است که تنها، کتابي دربار? نويسندگي نيست و بيشتر شبيه به زندگي نامه اي خواندني است که در آن "لاموت" همانقدر که دربار? نويسندگي مي گويد دربار? زندگي نيز مي نويسد. مطالب اين کتاب به سه بخش عمده تقسيم بندي مي شوند: بخش اول کتاب شما را با دنياي نويسندگي، بايدها و نبايدها و همچنين اصول و قوانيني آشنا مي کند که اگر آن ها را رعايت کنيد، مسير نويسندگي را کوتاه تر و البته اثربخش تر طي خواهيد نمود . بخش دوم، مدل ذهني يک نويسنده را نشان داده و نحوه ي صحيح فکر کردن به موضوعات و مسائل گوناگون را شرح دهد و آخرين بخش بر ديگران متمرکز است . به عبارت بهتر، "آن لاموت" در اين بخش به شما نشان مي دهد به عنوان يک نويسنده چگونه مي توانيد از ديگران کمک بگيريد و رشد بهتر و بيشتري را در فعاليت هايتان تجربه کنيد. لاموت در اين کتاب سعي دارد تا از جزئيات ارزشمندي که در طي سال ها نويسندگي به آن ها دست يافته پرده بردارد و تجربياتش را در قالب طرح داستان در اختيار شما قرار دهد. آن لاموت (زاده 10 آوريل 1954) نويسنده آثار داستاني وغير داستاني آمريکايي است. او همچنين فعال سياسي ، سخنران و معلم نويسندگي است. لاموت در شهر مارين ، کاليفرنيا مستقر است. آثار غيرداستاني او عمدتا زندگينامه است. نظر رسانه ها در مورد كتاب: "يک راهنماي گرم، سخاوتمند و فوق العاده مفرح از خلال جهان نويسنده و باتلاق هاي پرخطر آن." Los Angeles Times "پيشکشي به هم? ما ميرندگاني که يا مي نويسيم يا براي يک بار هم که شده خواهان نوشتن بوده ايم... کتابي به غايت مفرح، عاقل اما صبور، و به تناوب کج خلق و مهربان. بيدارباشي براي آنکه به خودمان تکاني بدهيم و همين حالا، يعني زماني که هنوز جاني داريم، شروع به نوشتن کنيم." seattle times قسمت هايي از کتاب پرنده به پرنده: سي سال پيش برادر بزرگ ترم، که آن وقت ها ده سالش بود، در تلاش بود که مطلبي دربار? پرنده ها بنويسد و براي اين کار سه ما هم وقت داشت. سه ماه گذشته بود و حال ديگر موعد تحويل کار، که فرداي آن روز بود، فرا رسيده بود. ما براي گذراندن تعطيلات در کلب? خانوادگيمان در بوليناس بوديم، و برادرم پشت ميز آشپزخانه نشسته بود. دور تا دورش پر بود از کاغذ و مداد و کتاب هايي دربار? پرندگان که لايشان هم باز نشده بود. در چنين وضعي، درحالي که بزرگي وظيف? پيش رو باعث شده بود خشکش بزند، مي ديدي که هر لحظه ممکن است اشکش سرازير شود. بعد پدرم آمد و کنارش نشت، دستش را دور شان? برادرم انداخت و گفت: "رفيق، پرنده به پرنده - دانه به دانه، يک به يک. هربار فقط دربار? يک پرنده بنويس و تمام.