معرفي كتاب رهش نوشته رضا امير خاني پيشرفت تمدن و شهرنشيني با تمام مزيت هايي که در جهت آسان سازي زندگي مردم داشته، مشکلات جسمي و رواني بسياري را براي آن ها پديد آورده است. آسمان خراش هاي سر به فلک کشيده اي که روح انسان را طبقه طبقه مي جوند و برج هايي که شهر را به زندان آلوده و کثيفي تبديل ساخته اند.
در اين ميان رضا اميرخاني با قصه ي رهش، داستان زندگي انسان هايي را بيان مي کند که با شهرسازي و عواقب آن در تنش اند. مادري که شهر آلوده را مسبب رنج و عذاب فرزندش مي داند و با همسر خود علا، که منصبي در شهرداري دارد درگير است. ليا متنفر است از برج هاي بلند شهر که همچون زنداني نفس کشيدن را براي کودک آسمي اش ايليا مختل کرده اند و از اينکه مي بيند خانه ي پدري او جز معدود خانه هاي باقي مانده به سبک قديمي است، عصباني و افسرده است.
نويسنده ي اين کتاب معتقد است شهرسازي هاي بي رويه و از بين بردن بافت هاي قديمي به مثابه ي شکنجه اي است ديرين که در آن اعضاي بدن فرد محکوم را به خورد او مي دادند. حال ما محکوماني هستيم به شکنجه و بناهاي قديمي، تکه هاي بدن هويتمان هستند که يک به يک آن ها را مي بلعيم و ساختمان هاي بي روح و بي اصالت را در شهر قي مي کنيم. رهش، بانگ رهايي انسان از بند شهرسازي و مدرنيته است.
رضا اميرخاني نويسنده ي کتاب رهش، اين غريو دردمندانه و معترضانه را سر مي دهد و از مخاطب مي خواهد تا قصه ي ليا و علا را جدا از داستان زندگي خود نبيند و چشم بر عواقب جبران ناپدير و مخرب اين پديده شوم اجتماعي نبندد.
نويسنده | رضا اميرخاني |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 200 |
نوبت چاپ | 19 |
نوع جلد | شميز |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14.5 * 21.5 * 1 |
وزن | 236 |
سال چاپ | 1400 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.