مجموعه 10 جلدي است از ماجراي يک سگ گلة خيالباف که هر بار با گله به صحرا ميرود به دنياي خيال فرو ميرود و از گله حفاظت نميکند. اما همين خيال باعث ميشود او به نوعي گرگ را از گله دور کند و از چوپان جايزه بگيرد.
جيلينگ جيلينگ ، جيلينگ جيلينگ
گله اومد از توي ده
هاپول اومد همراهشون
چون کارشو خوب بلده
به گله گفت ، راحت باشين
هرجا مي خواين ، چرا کنين
اگر يه وقت گرگه اومد
بع و بع و بع صدا کنين
هاپولي اينو گفت و رفت بشينه
تا که حسابي گله رو ببينه
گفت با خودش : بايد که من بتونم
امروز و تا غروب بيدار بمونم
نه خواب برم ، نه تو خيال و رويا
تا که يه وقت گرگه نمونه تنها
خودش نفهميد که چي شد ، چه جور شد
نگاش يهو از روي گله دور شد
ديد که يه خاله ريزه
روي سرش يه ديگ گنده داره
براي يک کشاورز
يه عالمه نون و غذا مي آره
نويسنده | افسانه شعبان نژاد |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 24 |
نوبت چاپ | 1 |
نوع جلد | شميز |
قطع | خشتي كوچك |
ابعاد | 20 * 20 * 0.3 |
وزن | 94 |
سال چاپ | 1395 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.