کتاب گمبي نوشتهي مهناز فتاحي روايتگر زندگي دختربچهاي است که در زمان بمباران در پناهگاه پارک شيرين کرمانشاه پدر و مادرش در تاريکي و شلوغي پناهگاه فکر ميکنند او کشته شده است و به همين خاطر بدون دخترشان از آنجا ميروند. گمبي در زبان کردي به معناي گمشده است. کتاب حاضر براي گروه سني ب و ج ارائه شده است.
اثر حاضر برگزيده دومين جشنواره باغ کودکي کانون پرورش فکري کودک و نوجوانان است.
در بخشي از کتاب گمبي ميخوانيم:
مثل هميشه توي پناهگاه جمع شدهايم. پرستو سنگهاي غمچان را روي زمين ميچيند و ميگويد: «ندا، بيا بازي.»
روبهروي پرستو روي زمين مينشينم. زمين سرد است، اما اهميت نميدهم. ميگويم: «اول من.»
پرستو اول لبهايش را جمع ميکند؛ يعني نه، اول من. اما بعد نميدانم چه ميشود که ميگويد: «باشد اول تو.»
سنگها را يکييکي برميدارم و بازي را شروع ميکنم. مامان از دور مرا ميبيند و ميگويد: «باز که داريد غمچان بازي ميکنيد! نکنيد! نکنيد ديگر! دلتان ميخواهد غم بچينيد؟»
مادرم هميشه همين جمله را ميگويد: «هر کسي غمچان بازي کند غم ميچيند.» با حرف مامان، پرستو يواش سنگها را برميدارد و ميگويد: «برويم جاي ديگر. مامانت بدش ميآيد.» از حرف مامان حرصم ميگيرد. به مامان ميگويم: «اين چه حرفهايي است، مامان؟» بعد، کمي دورتر مينشينيم و مشغول بازي ميشويم.
توي پناهگاه شلوغ است. چند وقتي است که عراق شهرها را بمباران ميکند. ما هم آمدهايم توي پناهگاه تا از بمبها در امان بمانيم. بعضي از مردم توي اتاقکهايشان دراز کشيدهاند. بعضي دارند غذا درست ميکنند. چند زن هم مشغول پاک کردنِ سبزياند. پناهگاه مثل کوچهي خودمان شده است؛ حتي بچهها هم انگار که توي کوچه مشغول بازي هستند. صداي راديو بلند است: «رزمندگان اسلام مشغولِ پيشروياند...»
نويسنده | مهناز فتاحي |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 32 |
نوبت چاپ | 1 |
نوع جلد | شميز |
قطع | رقعي |
ابعاد | 13.5 * 20 * 0.2 |
وزن | 50 |
سال چاپ | 1397 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.