- جزییاتيکي بود، يکى نبود. در روزگاران گذشته، پيرزني بود خوب و مهربان که از مال دنيا فقط يک بز داشت. بزِ پيرزن شاخ هاي بلند و تيزي داشت و اگر غريبه اي نزديکش مي شد، سُم بر زمين مي کوبيد و فراري اش مي داد. پيرزن فکر مي کرد بز او، قوي ترين بز دنياست. يک روز زمستان، که هوا خوب و آفتابي بود، پيرزن بزش را سرِ...
- مشخصات
- 0
يکي بود، يکى نبود. در روزگاران گذشته، پيرزني بود خوب و مهربان که از مال دنيا فقط يک بز داشت. بزِ پيرزن شاخ هاي بلند و تيزي داشت و اگر غريبه اي نزديکش مي شد، سُم بر زمين مي کوبيد و فراري اش مي داد. پيرزن فکر مي کرد بز او، قوي ترين بز دنياست. يک روز زمستان، که هوا خوب و آفتابي بود، پيرزن بزش را سرِ چشمه برد تا آبش بدهد. بز با ديدن هواي آزاد، شروع کرد به جست و خيز و دويدن. پيرزن هر چه کرد، نتوانست بز را بگيرد. از بد روزگار، همان طور که بز داشت روي برف ها و يخ ها، بالا و پايين مي پريد، سُر خورد و افتاد، پايش شکست. پيرزن شروع کرد به آه و ناله. با عصانيت پا کوبيد روي يخ و گفت : »اي يخ سرد و سياه، تو چه قدر پر زور و قوي هستي! «
بعد، بز را کول کرد و به طرف خانه راه افتاد. يخ با شنيدن حرف پيرزن، آه سردي کشيد و گفت: اي پيرزن مهربان، اگر پر زور و قوي بودم که آفتاب نمي توانست آبم کند.
نويسنده | داوود غفارزادگان |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 18 |
نوبت چاپ | 2 |
نوع جلد | شميز |
قطع | خشتي كوچك |
ابعاد | 19 * 19 * 0.2 |
وزن | 64 |
سال چاپ | 1395 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.