از متن کتاب سال هاي بي صدا گريه کردنم : خانه هاي زيادي از شهدا بودند که ما را مي شناختند و با ما در ارتباط بودند. واقعا من شرمنده مي شدم. يک جنگي در درون خودم بود که هميشه مي گفتم خدا کند شوهر من شهيد بشود ، من از خجالت اين ها در بيايم. يعني انقدر به من سخت مي گذشت ، اين طور دعا مي کردم . مي گفتم شوهر من هم شهيد بشود ، حداقل من ديگر پيش اينها سرفرازم . اينطوري نمي دانم چه بگويم ، چه جوابي بدهم به اينها .خيلي برايم سخت بود. مي آمدند ، مي پرسيدند يا به خانه هايشان که مي رفتيم ، سوال مي کردند از آقاي صفري چه خبر ؟ از بقيه چه خبر ؟ ديگر اين روزها ، روزهايي بود که به هر شکلي بود ما گذرانديم ، بي صدا در دلم گريه مي کردم.
نويسنده | عفت نيستاني |
مترجم | مرم ميرفخرايي |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 288 |
نوبت چاپ | 1 |
نوع جلد | شميز |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14 * 21 * 2 |
وزن | 272 |
سال چاپ | 1396 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.