معرفي کتاب بستر آرام هور
زمان به کندي پيش مي رفت و آنها بدون اين که حرکتي کرده باشند. در ميان بلم چمباته زده بودند. گويي دست و پايشان به يکديگر قفل و مثل چوب خشک شده بودند. آنها همچنان صداي عراقي ها را مي شنيدند و مجبور بودند سکوت را رعايت کنند. سرماي شب بدن بي حرکت آنها را مي آزرد. شاکريان به خود جرأت داد و يکي از پتوها را روي دست و پاي خود کشيد و به دنبال او، بقيه اين کار را تکرار کردند.. پتو را که برداشتند، چشم محسن و شاکريان به اسلحه کف بلم افتاد، رمضاني از نگاهشان خواند که چه منظوري دارند، اما او مخالفت کرد و به آنها اجازه نمي داد دست به اسلحه ببرند. گويي محسن از خونسردي رمضاني به خشم آمده بود و نمي توانست خود را کنترل کند. يک بار ديگر به اسلحه چشم دوخت و سپس به شاکريان خيره شد. ابو جواد که متوجه منظورشان شده بود، سعي مي کرد مانع کارشان شود. رمضاني با اشاره اي ديگر دستش را جلوي دهانش گرفت و گفت: ( هيس!)
نويسنده | نصرت الله محمود زاده |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 220 |
نوبت چاپ | 1 |
نوع جلد | شميز |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14.5 * 20.5 * 1 |
وزن | 228 |
سال چاپ | 1398 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.