بر اساس نتايج نظر‌سنجي «استيل کِيس» که به ‌تازگي در فرانسه منتشر شد، فقط ?% از نيروي کار اين کشور از کار خود رضايت کامل دارند و به ‌معناي واقعي در محل کارشان سرگرم هستند. با وجود تمامي فشارها و عوامل استرس‌زا در محيط کار (مانند توزيع نامناسب حجم کار، کاهش حمايت اجتماعي و افزايش تعارض ارزش‌ها)، همچنان از کارمندان انتظار مي‌رود سازگاري بيشتر با اين شرايط داشته باشند. (تغيير در سازمان، آسيب‌پذيري شغلي، جا‌ به ‌جايي سازماني و جغرافياي شغلي)؛ بنابراين شاهديم که تعداد افراد مبتلا به استرس و فرسودگي کاري هر روز افزايش مي‌يابد. اگر اقدامات مشارکتي و داخلي يک شرکت، با رويکرد پيشگيري از خطرات اجتماعي رواني (RPS) انجام شود، هر شخص شاغل قادر به توسعه توانايي خود با هدف مديريت استرس و کسب مهارت‌‌هاي مفيد حتي براي زندگي خود خواهد بود. تجربه من در جايگاه روان‌شناس کار و روان‌درمانگر در شرکت‌هاي مختلف، اين فرصت را فراهم کرده است که درمان‌هاي رفتاري- شناختي (CBT) را بررسي کنم. اين تجربه به من کمک کرد تا بتوانم ابزارهايي براي بهتر بودن داشته باشم؛ به عبارتي ديگر، در دنياي حرفه‌اي کنوني «مسلح باشم.» علاوه بر اين، با تجزيه و تحليل رفتارهاي متقابل روزانه، موفق شدم به اهميت مفهوم پيام‌هاي متصل که براي تعامل فرد و محيط کارش رد و بدل مي‌شود نيز پي ببرم. همچنين بر اساس نتايج پرسش نامه‌اي براي شناخت ويژگي‌هاي شخصيتي افراد، دريافتم که اين مفهوم، موضوع مشترک تمامي فصل‌هاي اين کتاب خواهد بود. براي مثال، کمال‌گرايي به ‌منظور «کامل و بي‌نقص بودن»، عدم ‌توانايي در پاسخ رد دادن به ‌منظور «مهرطلبي»، مشکل در بيان احساسات به ‌منظور نشان دادن «قدرت»، عدم‌توانايي در تنظيم زمان به ‌منظور «تعجيل در کارها» و خطر خستگي مفرط براي «سعي و تلاش بيشتر.» اين کتاب رويکردي دوگانه دارد: نخست، بيان دوباره برخي نظريه‌هايي که پيش‌تر با اطلاعات آماري کليدي اثبات شده‌اند؛ و پس از آن، ارائه ابزارهايي عملي که مانند «جعبه ابزار» هستند و به فرد کمک مي‌کنند تا برنامه‌اي شخصي براي خود تعيين کند و زندگي بهتري در محل کار داشته باشد.