کتاب گيلداد به قلم حسن قلي پور، داستان روستايي به نام گيلده در دوران قيام جنگليان را روايت مي‌کند که گويي بلايي آسماني بر ده سايه افکنده است و مرتب اتفاقات ناگوار در آن مي‌افتد. جواني روستايي و تحصيل کرده به نام گيلداد خسته و دلسرد از دست و پا زدن‌هاي بي‌فايده در پي آرامش و عشق قديمي خود يعني بماني است. اما در اين راه با رقيبي بد ذات رو‌به‌رو مي‌شود که از او کينه‌ي ديرينه دارد. اين داستان عاشقانه در زمان قيام ميرزا کوچک خان جنگلي و وضع پريشان آن دوران شکل مي‌گيرد. نويسنده از تاريخ استفاده مي‌کند تا آنچه در ذهن دارد با کمک آن پياده‌سازي کند و از پنجره‌ي افکار خود وقايع تاريخي را مورد بررسي قرار دهد. براي مثال فصل مربوط به اعدام شريف ‌الاطباء اعدام دکتر حشمت‌ الاطباء، از قهرمانان انقلاب جنگل را يادآور مي‌شود. اين داستان به ماجراي به دار آويخن حسنک وزير نيز اشاره کوچکي دارد. وجه اشتراک اين دو، عريان کردن حسنک و دکتر شريف الاطباء و سنگ زدن بر آن بزرگ ‌مردان دلاور است. آن‌ها دهان به سخن باز نمي‌گشايند و با اين سکوت مفاهيم انساني را فرياد مي‌زند. فصل‌هاي اين کتاب به گونه‌اي هستند که بعضي از آن‌ها را مي‌توان با هم ادغام نمود و به شکل يک داستان کوتاه و به شکلي مستقل بيان کرد. به عنوان مثال فصل‌هاي مکاري ايليات و جن گير مي‌توان در هم ادغام نمود و به عنوان داستاني کوتاه و جاندار ارائه داد. زبان مناسب و زيباي نويسنده بر جغرافياي محيط بومي اين داستان و پس زمينه‌ي عاشقانه‌اي که براي آن با يک رقيب سرسخت در نظر گرفته است زيبايي و حس حقيقت مانندي داستان را دو چندان مي‌کند.