نماي نزديک:کتاب «مقاومت در سوسنگرد» گوشه‌اي از رشادت‌هاي ستايش‌آميز مردم عرب سوسنگرد و دشت آزادگان در مقابله با نيروهاي اهريمني صدام را نشان مي‌دهد. اين کتاب خاطرات شفاهي علي بالشي عضو شوراي فرماندهي سپاه پاسداران سوسنگرد در اوايل انقلاب است، بالشي به همراه شهيد حبيب شريفي و ناصر ربيعه نخستين افرادي بودند که در دشت آزادگان و سوسنگرد سپاه پاسداران را پايه‌گذاري کردند. در اين اثر، براي اولين بار، يکي از فرماندهان سپاه به چگونگي مبارزه با ضدانقلاب و نفوذ در گروهک جدايي‌طلب خلق عرب پرداخته و رازهاي روايت نشده‌اي را درباره آغاز جنگ تحميلي عراق عليه ايران و شروع انقلاب اسلامي بيان کرده است. تحولات انقلاب، تحرکات ضدانقلاب، شرارت‌هاي صدام و حزب بعث در منطقه سوسنگرد و مقاومت مردم اين منطقه، بيرون راندن نيروهاي عراقي‌ توسط رزمندگان اسلام و بازگشت مردم سوسنگرد به خانه و کاشانه خود محتواي اصلي اين کتاب را شامل مي‌شود. راوي در اين اثر ابتدا به هسته‌هاي اوليه مبارزه جوانان سوسنگرد در شکل‌گيري وقايع انقلاب اسلامي اشاره مي‌کند. آنچنان که در اين خاطرات مي‌آيد، نخستين جرقه‌هاي انقلاب در اين شهر با راهنمايي و هدايت آيتالله علي کرمي، از روحانيون برجسته سوسنگرد، زده مي‌شود و فعاليت‌هاي مخفيانه‌اي عليه حکومت طاغوت شکل مي‌گيرد . نماي مياني:سيد قاسم ياحسيني سال 1344 در استان فارس به دنيا آمد، سال‌هاي کودکي را در شهر برازجان سپري کرد و سرانجام ساکن بوشهر شد. عضويت در هيات علمي 3 کنگره رييس علي دلواري، فايز، آيت‌الله بلادي و کنگره بين‌المللي سيراف از عمده فعاليت‌هاي اوست. تا‌کنون نگارش مداخلي از دايره‌المعارف جهان اسلام و دانشنامه بزرگ اسلامي و ارائه حدود 1330 مقاله به همايش‌ها و نشريات تخصصي تاريخ، در کارنامه وي ثبت شده است. نماي دور: سيد قاسم يا‌حسيني: اين کتاب از اين جهت که علي بالشي به عنوان راوي اصلي در مقاومتي که منجر به حماسه 25 آبان سال 59 شد، حضور داشته، روايت آن را بسيار جذاب نموده است. از پيروزي انقلاب مدتي نگذشته بود، و با وجود مشکلات زياد، سپاه پاسداران سوسنگرد تشکيل مي‏شود. علي بالشي يک از سه عضو شوراي فرماندهي سپاه سوسنگرد مي‌شود. تا اين که عراق به دشت آزادگان نفود مي‏کند. سپاه سوسنگرد متوجه احتمال حلمه قريب الوقوع عراق مي‏شود، ولي امکانات بسيار کمي در اختيار دارد. با انفجار گلوله توپ عراقي ها، ترکش‌هايي به پا و زير چشم علي اصابت مي‏کند. او شاهد شهيد و زخمي شدن بسياري از هم رزمانش و مردم عادي است. علي بالشي در عمليات آزادسازي بستان شرکت مي‏کند و آنجا هم ايثارگري هاي هم رزمان و مردم عادي را مي‏بيند. بعدها شاهد آباداني شهر سوسنگرد و بازگشت مردم به شهر و شروع زندگي عادي و مرمت خانه‌ها و مغازه هاي ويران شده است. از کتاب:ناصر گفت: «همه دوستان مان شهيد و مجروح شده‏اند. ما را تنها گذاشته‏اند!» دکتر مصطفي چمران گفت: «جنگ همين است. شما تا حالا جنگ نديده ايد! در جنگ صميمي‏ترين دوستان آدم، کشته مي‏شوند.» صفحه 62 برخي از اعضاي ستون پنجم خوش خدمتي هاي فراوني به دشمن مي‏کردند. جان من و ناصر ربيعه در خطر بود. هر آن ممکن بود توسط ضدانقلاب شناسايي و بازداشت شويم. شايد حدود چهل تا پنجاه نفر از مزدوران ايراني وابسته به دشمن اداره امور شهر را برعهده گرفته و در شهر جولان مي‏دادند. صفحه 65