حسام الدين مقامي کيا در کتاب لطفا با پوست نخوريد: چيزهايي درباره چيزهاي فرهنگي، به تشريح رفتارهايي پرداخته که موجب محبوبيت افراد ميشود و شما با جام? عمل پوشاندن به توصيههاي اين کتاب ميتوانيد در جامعه براي خودتان سري بلند کنيد.
اين روزها ميگويند هر چيزي غيرمستقيمش از مستقيمش بهتر است. براي مثال ميگويند اگر ميخواهيد از کسي انتقاد کنيد، انتقادتان را به شيوه غيرمستقيم عنوان کنيد. حتي اگر ميخواهيد به کسي پيشنهاد بدهيد نيز، پيشنهادتان را به طريق غيرمستقيم بيان کنيد. اين روزها يه چيز ديگر هم ميگويند، ميگويند حرفهاي شيرين و نمکين بيشتر از حرفهاي جدي تاثير دارد. ميگويند حتي اگر ميخواهيد يک حقيقت بغرنج فلسفي يا يک واقعيت پيچيده اجتماعي را مطرح کنيد، آن را با شوخي و خنده توام کنيد تا تاثير بيشتر و بهتري روي مخاطب بگذارد.
اتفاقي که در اين کتاب و ديگر کتابهاي اين مجموعه افتاده، اين است که حسام الدين مقامي کيا به چيزهايي که اين روزها گفته ميشود توجه کرده است. در نتيجه شما در اين کتاب با چيزهايي مواجه ميشويد که هم غير مستقيماند، هم شيرين و نمکين و البته ما به شکلي جدي و مستقيم انتظار داريم شما پس از مطالعه اين کتاب و کتابهاي ديگر اين مجموعه، به چيزهايي که تا امروز به آن توجه نداشتيد يا کمتر توجه داشتيد، بيشتر توجه داشته باشيد.
بياييد يک کمي حرفهاي فرهنگي بزنيم. با اين که ممکن است توش پول نداشته باشد ولي... آقا! خانم! چرا کتاب را ميبندي؟ آيا اين درست است؟ چرا فقط پول و اقتصاد؟ پس تکليف فرهنگ چه ميشود؟ حالا اقلا براي رأي آوردن در شوراي مدرسه که خوب است. اگر دنبال راي هم نباشيد وجهه اجتماعي خوب که دارد؛ ميگويند: «به به، چه شخصيت با فرهنگي».
وجهه اجتماعي هم نان و آب نميشود؟ اقلا راحت که مينشينيد؛ فکر کنيد توي مهماني جا نيست و تنها صندلياي که گير شما آمده فقط يک مدل از جعبه ميوه بالاتر است. آيا درد ندارد؟ آيا ميخ ندارد؟ بد است اگر چهار کلام درباره فرهنگ حرف بزنيد و بزرگترهاي مجلس از روي مبلهاي استيل نرم و گرم بلند شوند جايشان را بدهند به شما؟ و هي بگويند: «اين شخصيتهاي فرهنگي را بايد قدر دانست»؟ قانع شديد؟ پس بياييد چهار کلام درباره فرهنگ حرف بزنيم ديگر. درباره سينما، تلويزيون، تئاتر، موسيقي، کتاب، گيم... جذاب است؟ من که از اولش گفتم. «فرهنگ» فقط اسمش يک کم عصا قورت داده و گلوگير و قولنج آور است. وگرنه خيلي هم کول و فان و کيوت است... اصلاح ميکنم: در واقع خيلي صميمي و شادي آور و دلنشين است. خلاصه که بياييد درباره همين چيزها حرف بزنيم. مثلا همين سينما.
در بخشي از کتاب لطفا با پوست نخوريد ميخوانيد:
هنر توي خون ما بود. اگر مجلس و مهمونياي داشتيم، پدرم آخر مجلس روي دبه ترشي ضرب ميزد. من هم که دو سالم بود، از ذوق جيغ ميکشيدم. مادرم هم خط خيلي خوشي داشت. الفبا رو تا حرف «ز» ياد گرفته بود و توي دفتر مشقش، که ما ميديديم، اين حروف رو با يه حوصله خاصي نوشته بود. خلاصه اينها ژنتيک در ما بود. تا اين که يه روز توي محله ما اومدن براي فيلمبرداري. دنبال يه بچه ميگشتن براي بازي توي يه فيلمي، من رو که ديدن، گفتن همين خوبه.
از بين چند تا بچه انتخابتون کردن؟
محله ما هنوز خيلي خونه نداشت، خونه ما بود و چند صد متر اون طرفتر يه زوجي مينشستن که بچه شون نميشد، اين ورمونم يه پيرزني با دختر بيوهش زندگي ميکرد. ديگه منو انتخاب کردن.
نقشتون چي بود؟
آرتيست فيلم ميومد توي اتاق، تا وارد ميشد يهو از بالا آب ميريخت رو سرش، ميفهميد سقف سوراخ شده. خب اون موقع اسپشيال افکت نبود مثل حالا. يه کمد کوچيک بالاي در اتاق بود که فقط يه بچه توش جا ميشد، منو گذاشتن اون بالا که آبو بريزم رو سر آرتيست. آبو که ريختم خيلي مورد توجه کارگردان قرار گرفت. هفت بار هي کات دادن هي گفتن باز بريز. من اولين بازيگر خردسال سينماي ايران در يک فيلم ناطق هستم. البته اون سکانس متاسفانه توي فيلم استفاده نشد.
نويسنده | حسام الدين مقامي كيا |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 48 |
نوبت چاپ | 2 |
نوع جلد | شميز |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14 * 21 * 0.5 |
وزن | 68 |
سال چاپ | 1399 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.