چارت کوربجيتي (-????) يکي از پرمخاطب‌‌ترين نويسنده‌‌هاي تايلندي است که دهه‌‌ي ششم زند‌گي‌اش را مي‌‌گذراند و در تايلند به صراحت کلام مشهور است. داستان‌‌هاي چارت بيش از هر چيزي بر آدم‌‌هاي فرودستِ جامعه متمرکز است و تقابل فرد و جامعه درون‌مايه‌‌ي اغلب کارهاي او است. دغدغه‌‌ي جامعه را دارد انگار، اما جامعه‌اي که تک‌ تکِ افرادش ارزشمندند. نوشته‌‌هاي او نقدي گزنده و تلخ است بر تغيير ارزش‌‌هاي سنتي تايلند. آثار او دامنه‌‌ي وسيعي از داستان‌‌هاي ناتوراليستي تا رمان‌ حماسي و حتي فيلم‌‌نامه را در بر مي‌‌گيرد که وجه مشترک همه‌‌ي آن‌ها زبان ساده، دقيق و دور از شگردهاي شاعرانه است. موفقيت بزرگ چارت با رمان «قضاوت» و در سال ???? شکل گرفت. اين اثر، جايزه انجمن ملي ادبي تايلند و يک سال بعد هم جايزه‌ي ادبي «سي‌رايت» (جايزه‌ي سالانه‌ي شاعرها و نويسنده‌هاي آسياي جنوب شرقي)، را براي چارت به ارمغان آورد. جايزه‌ي «سي‌رايت» براي بار دوم به‌خاطر رمان «زمان» در سال ???? نصيبش شد و ده سال بعد عنوان هنرمند ملي ادبيات تايلند را از آن خود کرد. اما اين جوايز نبايد اين شائبه را ايجاد کند که او فقط نويسنده‌ي منتقدين و روشن‌فکرها است، چون همان زمان که جايزه‌هاي ادبي را به خانه مي‌برد کتاب‌هايش در شمارگان بسيار فروخته و به چندين زبان ترجمه مي‌شد. رمان کوتاهِ «لاشه‌ي شناور»، که اکنون به زبان فارسي پيش روي شما است، در سال ????، در فاصله‌ي دو رماني که جايزه‌ي سي‌رايت را برايش به‌همراه داشته‌اند، نوشته شده و اولين کتابي است که از کوربجيتي به فارسي منتشر مي‌شود: چشم‌هات را باز مي‌کني، بيدار مي‌شوي و تکه‌هايي از آسمان صاف سحري را مي‌بيني. هر روز صبح قبل از اين‌که از روي تختت بلند شوي دوست داري همان‌جا دراز بکشي و از آن قاب‌ها به آسمان نگاه کني. شبيه نقاشي‌هاي واقع‌گرايي هستند که به‌دست هنرمندي چيره‌دست نقاشي شده‌اند. حاشيه‌هاشان قاب قرمز پنجره است نه قاب‌هاي جداگانه‌ي نقاشي‌هايي آويخته روي ديوار سفيدرنگ. اين سه‌تا نقاشي پاي تختت هستند. جلو دوتاي اول تا حدي با توري پشه‌بند گرفته شده. سومي که بيشتر دوست‌اش داري از شيشه‌ي شفاف است. مي‌تواني تغيير رنگ آسمان را چه سحر باشد چه غروب روزهايي که قبل از تاريکي هوا مي‌آيي خانه، به‌روشني ببيني.