کتاب کارآگاه سرکرده اثري داستاني‌ست که توسط داريوش عابدي به رشته تحرير درآمده است. اين کتاب با دست مايه قرار دادن حوادث منجر به انقلاب اسلامي و نيز وضعيت زندگي مردم قبل از انقلاب به روايت داستان خود پرداخته و در اين بين به ارائه نکاتي اخلاقي براي مخاطبان خود، که قريب به اتفاق کودکان و نوجوانان هستند؛ همت گمارده است. کتاب کاراگاه سرکرده اثر مناسبي براي گروه سني نوجوان محسوب مي‌شود و توانسته با تلفيق ماجرايي حادثه‌اي با وقايع قبل از انقلاب و نيز پيوند دادن آن با امور اخلاقي، اثري شسته رفته را به مخاطبان خود عرضه کند. در بخشي از کتاب کاراگاه سرکرده مي‌خوانيم: با دست پاچگي به دور و برم نگاهي کردم کسي آن طرف‌ها نبود. مشماي تمشک را محکم توي دستم گرفتم. نمي‌دانستم کجا بايد بروم. يکجوري بود بايد از مهلکه در مي‌رفتم؛ ولي نمي‌دانستم چجوري. پريدم طرف لوکوموتيوي که نزديکم بود. جاي زياد مطمئني نبود؛ چون دور و برش خلوت بود و اولين جايي که مي‌آمدن سراغش آنجا بود. مي‌بايست جايي مي‌رفتم که شلوغ بود و زياد حوصله‌شان نمي‌گرفت زير و برش را برگردند. نگاهم رفت به همان جايي که مار سبز را ديده بودم. مي‌ترسيدم بروم طرفش. يک دفعه? ديگر صدا بلند شد. -بهت مي گويم ايست کن، توله سگ!