نماي نزديک: خاطرات سرهنگ غلامرضا نيلي در اين کتاب به صورت حکايات و قصه هاي کوتاه توسط حجت شاه آبادي تدوين شده اند. خاطرات به ترتيب از زمان بروز ناآرامي هاي انقلاب در پادگان ها شروع شده و تا پايان به ترتيب زمان و قوع شان ادامه يافته اند. اين خاطرات به نسبت موضوعشان، گاه چکشي و کوبنده هستند و گاهي لحني رسمي پيدا مي کنند. به عنوان مثل هرجا که سخن از هواپيماهاي نيروهوايي مي شود، روايت لحني حماسي و باتکلف به خود مي گيرد. به فراخور حماسي و رزمي بودن کليت کتاب، اين موضوع مي تواند براي مخاطبان کتاب خوشايند و حس برانگيز باشد. کتاب «رقص دلفين ها » به دليل جذابيت نبردهاي هوايي و تصويري بودن اتفاقات و وقايع، براي در آمدن به قالب فيلم، بسيار مناسب هستند. بد نيست اشاره اي هم به نام کتاب شود که از يکي از خاطرات آن وام گرفته شده است. اين خاطره به گشت زني بالگرد هوانيروز در خليج فارس براي تامين امنيت کشتي هاي تجاري ايران، برمي گردد که طي آن نيلي که محو تماشاي رقص دلفين هاي خليج فارس شده، ناگهان متوجه مي شود فيوز الکترونيکي موشک هاي بالگرد فعال نيست و در صورت درگيري با هواپيماهاي عراقي، نمي تواند از موشک هايش استفاده کند. پس بايد براي فعالسازي شان به پايگاه برگردد. خواننده با مطالعه اين کتاب، هيجان نفس گيري را تجربه مي کند. از متن کتاب رقص دلفين ها : خيلي دير شده بود .در فاصله اي بسيار نزديک و مقابلم ، چند رشته کابل بسيار قوي از يک سمت رودخانه به طرف ديگر مي رفت . با سرعت زياد و ارتفاع کم ، احساس کردم ، لحظاتي ديگر سر از تنم جدا خواهد شد . از ترس نتوانستم جتي آب دهانم را قورت بدهم.در کوتاهترين زمان ممکن ، محاسبه کردم ، اگر ارتفاع را کم يا زياد کنم در هر دو صورت با کابل هاي برق برخورد خواهم کرد.گردش به چپ و راست هم خالي از خطر نبود . چاره اي نداشتم.نا خود آگاه ، ارتفاع گرفته و شروع به چرخش به سمت چپ کردم .انتظار داشتم کابل ها کابين را از هم جدا کنند. هنوز گردشم کامل نشده ، صداي مهيبي داخل کابين پيچيد.