محسن مؤمني در کتاب در کمين گل سرخ به روايت زندگي صياد شيرازي مي‌پردازد. صياد شيرازي متولد روستاي کبود گنبد شهرستان درگز استان خراسان رضوي است. وي يکي از فرماندهان جنگ ايران و عراق بود. صياد شيرازي پس از 32 سال خدمت در يگان‌هاي مختلف نيروي زميني ارتش در تهران و مقابل درب منزلش، به دست نيروهاي مسلح سازمان مجاهدين خلق، ترور شد. اين کتاب يا صداي گرم و گويا محمد رضا علي روايت شده است. محسن مؤمني قصه‌نويس است. به همين خاطر روايت زندگي صياد شيرازي را کاملاً غير منتظره و با تعليق آغاز مي‌کند؛ از آنجاکه يک سرهنگ حکم بازداشت صيادشيرازي را صادر مي‌کند و نمي‌داند چند روز بعد او ضامن جانش مي‌شود. قصه از پدر صيادشيرازي که نظامي بوده شروعمي‌شود تا به کودکي، نوجواني و جواني صياد برسد. حالا او به‌عنوان يک نظامي در آستانه انقلاب، فعاليت‌هاي انقلابي مي‌کند و سرهنگ شعيبي او را به همين جرم به بازداشت مي‌فرستد. چند روز بعد که انقلاب به ثمر مي‌رسد جوانان انقلابي اصفهان مي‌خواهند سرهنگ را اعدام کنند که صيادشيرازي شفاعتش را مي‌کند. باقي قصه خواندني مؤمني، خواباندن غائله کردستان است و پاک‌سازي بانه و مريوان به دست صياد شيرازي؛ رسيدنش به فرماندهي نيروي زميني ارتش، فرماندهي عمليات‌هاي بزرگ جنگ، حضور مؤثر در آزادسازي هويزه و خرمشهر، انجام عمليات مرصاد و بعد شهادت گل سرخ ... در قسمتي از کتاب صوتي در کمين گل سرخ مي‌شنويم: نزديک تركه شدند دستور توقف داد و بعد از دادن آرايش تاکتيکي، گفت در همان دامنه به‌صورت درازكش بخوابند و کسي به هيچ عنوان تيراندازي نكند. آنگاه همراه راهنما به طرف پل به راه افتاد. چند قدمي بيشتر نرفته بودند كه پاهاي همراهش شل شد و گفت: من ديگر جلوتر نمي‌آيم.