کتاب درنا و دماغش نوشتهي مهناز باقري، قصه دختربچهاي را روايت ميکند که با دماغش مشکل دارد و طي داستانهايي دماغش با او قهر ميکند و از دخترک جدا ميشود. اين اثر مصور براي کودکاني با گروه سني «ب و ج» مناسب است.
در بخشي از کتاب درنا و دماغش ميخوانيم:
اخموتر از هميشه به آينه زل زد. يک مرتبه چشمش به کتاب «آليس در سرزمين عجايب» که روي کمدش بود افتاد.
با خودش گفت خوش به حالت آليس جان! کاش من جاي تو بودم. يک چيزي را ميخوردم و يک مرتبه کلي ماجراهاي قشنگ... کاش رسيدن به آرزوها به همين سادگي بود که تو گفتي... کاش من هم مثل تو ميتوانستم دنياي مورد علاقهام را بينم. ميداني دنيايي که من دوست دارم چه جور دنيايي هست.
دنيايي بيدماغ.. بدون اين دماغ لعنتي. بعد دست کرد گيلاس پشت گوشش برداشت و يکي از آنها را خورد. از دل آينه باد
سردي شروع به وزيدن کرد و در چشم به هم زدني همه جاي اتاق را گرفت و تا درنا به خودش بيايد گردبادي شکل گرفت و او را به دل آينه برد. درنا در آن کولاک فقط توانست چشمهايش را محکم ببندد.
نويسنده | مهناز باقري |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 36 |
نوبت چاپ | 1 |
نوع جلد | شميز |
قطع | خشتي بزرگ |
ابعاد | 20 * 22 * 0.3 |
وزن | 142 |
سال چاپ | 1396 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.