معرفي کتاب حواست هست
معرفي کتاب حواست هست
نگاهي متفاوت نسبت به اتفاقات و رخدادهاي معمولي و روزمره در قالب داستان
روايت لحظه هايي ست که هر روز
تجربه ش کرده اي، هر روز آمده اند جلوي چشمت و به چشم تو نيامده اند. آشنا
هستند، شبيه چهره ي آشنايي که ناغافل توي ازدحام جمعيت مي بيني اش و مي
گويي « من تو را جايي ديده ام». روايتي ست از لمس کردن پيام هاي اختصاصي که
دريافت کننده اش مطمئن مي شود سروقت به دستش رسيده، درست همان زماني که
بايد بيايد.
همه ي اين حواس جمعي ها در بستري جز روزمرگي اتفاق نمي افتد.
خبري از برخورد شهاب سنگ و رانش زمين نيست. اگر قرار است سنگي بيفتد، هماني
ست که از درونت کنده مي شود. زمين دلت که سفت باشد ديگر زير پايت خالي نمي
شود، همه ي زمين و زمان که برانندت تو سر جايت ايستاده يي. قصه، قصه ي
همان لرزش ها و نلرزيدن ها ست.
گزيده اي از کتاب حواست هست
فاطمه گردنش را سيخ نگه داشته بود و حواسش
بود که گل نيفتد. دلم مي خواست ميان ذهنش، جايي ميان ابر بالاي سرش، قاطي
رويايش بودم. آن وقت لابد مي فهميدم از خودش با گل ميان موهايش چه تصوري
دارد، که آن طور چرخ مي زند و ناز مي کند. کاش گل را من آنجا کاشته بودم
بجاي زيبا. فاطمه که رفت از کنارم، کي رفتم دنبالش، بهانه مي کردم که مي
رود توي دست و پا و يا مزاحم مي شود براي فيلمبرداري شان. ميان همه ي لبخند
هايم و سلام احوال پرسي هايم و توضيح براي اينکه چرا دير آمده ام، حواسم
به فاطمه است به نگاه هايش که واقعا نمي دانستم کجا نشسته اند.
نويسنده | زينب سنجارون |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 95 |
نوبت چاپ | 1 |
نوع جلد | شميز |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14.5 * 21.2 * 0.4 |
وزن | 118 |
سال چاپ | 1399 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.