عرفي کتاب اشغال و مدال
کتاب اشغال و مدال نوشته صبار اللامي و سروان ستار سعد، درباره حوادث جنگ دوم خليج فارس است که توسط دو افسر عراقى به صورت بيان خاطره و به زبان عربى نوشته شده است.
صبار اللامي و سروان ستار سعد براى گفتههاى خود اسناد و مدارکى ارائه کردهاند که آورده شده است. بخش اول کتاب درباره عمليات مرصاد است که توسط سروان ستار السعد نوشته شده است. اين افسر عراقى در عمليات مرصاد، از نزديک شاهد جنايتهاى منافقين در حق مردم مسلمان منطقه گيلان غرب و اسلام آباد و همچنين دفاع مردمى و جانانه تودههاى و مردم شهرها و روستاهاى اسلام آباد و مردم شهرها و روستاهاى ايران اسلامى بوده است. آنچه در اين بخش از خاطرات افسر عراقى براى ما زيبا و براى دشمنان ما درس آموز است، دفاع مردمى در برابر جنايتکاران منافق و ارتش بعث عراق است.
بخش دوم کتاب که قسمت اصلى آن را تشکيل مىدهد درباره حوادث اشغال کويت و زمينههاى قبلى آن است که توسط سرهنگ ستاد صبار اللامى نوشته شده است. اين سرهنگ عراقى از ابتداى عمليات اشغال کويت توسط نيروهاى عراقى تا زمان آزاد سازى اين کشور به دست نيروهاى متحدين در کويت حضور داشته است. مطالعه اين بخش از کتاب ما را با ماهيت موجود پليد و خطرناکى به نام «صدام» بيشتر آشنا مىکند و اين موضوع را گوشزد مىکند: «آنها که مىپندارند صدام کينه ايران اسلامى را از دل بيرون کرده، بسيار خوش خيال هستند!»
در بخشي از کتاب اشغال و مدال ميخوانيد:
امير کويت در پايان سپتامبر 1989 از بغداد ديدار کرد. اين ديدار کاملا دوستانه بود. صدام از اين فرصت استفاده کرد تا به منظور تقدير از موضعى که کويت در طول جنگ عراق با ايران اتخاذ کرد، بالاترين نشان عراقى را به دست خودش به امير کويت اعطا کند. امير کويت هم از موقعيت حضورش در بغداد استفاده کرد تا به بررسى موضوع مرزها و بدهى عراق به آن کشور بپردازد. وقتى اين موضوعات مطرح شد، صدام به شيوههاى مختلف طفره رفت و قضيه فلسطين را پيش کشيد و گفت: «ما خون داديم تا شما بر سر قدرت باقى بمانيد، ايران در اين جنگ شما را مورد هدف قرار داده بود!»
امير کويت به خاطر آرام کردن اوضاع سعى مىکند لطيفههايى تعريف کند، صدام هم در مقابل اين لطيفهها خندههاى معنا دارى سر مىدهد. سرانجام زمان خداحافظى فرا مىرسد. در ميان راه تا فرودگاه، صدام همراه با امير کويت در يک اتومبيل مىنشيند. در همين اثنا صدام به امير کويت مىگويد: «ما مىخواهيم يک خط لوله نفتى از طريق خاک شما به عربستان بکشيم، در صورتى که شما موافقت کنيد، در طول مسير اين خط لوله در خاک شما، مدرسه، خانه، بيمارستان و تفريحگاه بسازيم.» امير کويت اين خواسته را نمىپذيرد و مىگويد: «من با اين پيشنهاد موافق نيستم، زيرا اين کار مانند اشغال سرزمين ديگران است، قبول داريد يا نه!» صدام سکوت مىکند و مدتى اين وضعيت ادامه مىيابد. بعد با چشمانى از حدقه بيرون آمده هر چند لحظه نگاه غضب آلودى به مهمانش مىاندازد. اين حالت او از چشمها و رنگ گلگون چهرهاش پيدا بوده است.
هنگامى که اتومبيل به فرودگاه رسيد، هر دو نفر از آن پياده شدند. امير کويت به صدام گفت: «ديدار شما با خانواده از کويت، باعث سرور ما خواهد شد، مردم کويت مشتاق ديدار شما هستند.» صدام به او جوابى داد که اين جواب تا زمانى که تانکهاى عراقى به قصر امير کويت رسيدند، مبهم باقى ماند! در آن هنگام بود که اين معما براى امير حل شد و ابهام از بين رفت. او گفت: «حالا فهميدم که منظور آن ملعون از شيوه خاص چه بوده است!» صدام در جواب به امير کويت گفته بود: «سلام مرا به مردم کويت برسان. به زودى به ديدار آنها خواهم آمد، اما به شيوه خاص خودم!»
نويسنده |
|
مترجم | محمد نبى ابراهيمى |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 195 |
نوبت چاپ | 2 |
نوع جلد | شميز |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14.1 * 21 * 0.8 |
وزن | 214 |
سال چاپ | 1390 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.