سفار سخن بعد از ظهرِ روزي در دههي ?? ميلادي در بغداد آغاز ميشود و فرداي آن روز در جنوب عراق به پايان ميرسد. خبر مبهمي از جنوب اين بعد از ظهر پرتشويش را بيشتر ميآشوبد و همشهريان پريشانخاطر و ناشناس جنوبي را گرد هم ميآورد و راهي شهرشان ميکند. رهسپاري به سوي فاجعهي نامعلوم بهتدريج دل همسفران بيگانه را پيوند ميزند و زبانها را باز ميکند تا هرکس راويِ رنجي باشد که جانش را ميکاود، از هولي بگويد که از سر گذرانده يا ماجرايي را نقل کند که به چشم ديده است. در اين ميان، حتا اسيران خاک نيز سربرميآورند تا هم از سرگذشت خويش بگويند و هم شِمايي از تاريخ معاصر عراق را پيش چشم ما عرضه کنند.
اين روايت اما غمنامه نيست؛ هم غم در جانش خليده و هم شور عشق در تاروپودش تنيده؛ آميزهي روايتهاي اندوهبار است با حکايتهاي بازيگوشانه و زبان شيرين؛ طرح مسئلهي انسان است و مفاهيمي چون تقدير و تسليم و اراده و تکاپو، با نگاهي به آغاز و انجامِ کارِ اوديپ؛ تقبيح قاطعانهي جنگ است که جان مردم عراق را به لب آورده و سرانجام، تصوير هنرمندانه و وفادارانهاي است از تاريخ صد سال اخير عراق.
نويسنده | عبدالخالق ركابي |
مترجم | نرگس قنديل زاده |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 262 |
نوبت چاپ | 1 |
نوع جلد | شميز |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14 * 21 * 2 |
وزن | 300 |
سال چاپ | 1396 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.