معرفي کتاب 3 روايت از يهودا (هزارتوي بورخس) اثر خورخه لوييس بورخس ترجمه ماني صالحي علامه نشر پارسه خورخه لوئيس بورخس نويسنده، شاعر و اديب آرژانتيني و يکي از برجسته‌ترين نويسندگان آمريکاي لاتين بوده است. شهرت او بيشتر به خاطر نوشتن داستان کوتاه است. بسياري از منتقدين از وي به عنوان نويسنده‌اي پست مدرن نام برده‌اند. بورخس که در سال‌هاي پاياني عمر به مرور بينايي خود را از دست مي‌داد، قبل از مرگ کاملاً نابينا شد. اين کتاب از مجموعه ي «هزارتوي بورخس» منتشر شده است؛ مجموعه‌اي که به راستي شامل داستان‌ها و نوشته‌هايي است که خواننده را وارد هزارتوهاي معنايي و تصويري مي‌کند. بورخس استاد تلفيق مضاميني همچون روياها، اديان، افسانه‌ها و اساطير، حيوان‌ها، کتاب‌ها و کتابخانه‌ها و… بود. در بخشي از کتاب مي‌خوانيم: او را به ياد مي‌آورم؛ چهره ي خاموش او، قيافه ي سرخپوست‌وارش و عجيب دوردست‌بودنش را از پشت دود سيگار. انگشت‌هاي باريکش را (فکر مي‌کنم) به ياد مي‌آورم که مانند انگشت‌هاي چرم‌بافان بود. به ياد مي‌آورم که در کنار آن دست‌ها يک فنجان ماته با علامت «ساحل شرقي» بود. به ياد مي‌آورم پنجره ي خانه‌اش را و يک پرده ي حصيري زردرنگ را با نقاشي مات منظره ي درياچه‌اي. صدايش را با وضوح به ياد مي‌آورم…