كتاب نيمه تاريك وجود
براي قضاوت نشدن، پذيرفته شدن، محترم ماندن و در نهايت داشتن زندگي سالم و شاد بايد درون خود را شناخت و با آن مواجه شد. بسياري از انسانها تلاش ميکنند تا احساسات منفيشان را انکار و يا پنهان کنند تا در جامعه پذيرفته شوند. اين احساسات همان سايهها يا نيمهي تاريک وجودمان هستند که هميشه براي روبرو شدن با آنها مقاومت ميکنيم و از شناخت و تحليل کردنشان طفره ميرويم. کتاب نيمه تاريک وجود با ارائهي روشها و تمرينهاي موثر کمک ميکند تا از سايههاي دروني خود که از چشم ديگران پنهان کردهايم، آگاهي پيدا کنيم و براي رشد و ارتقاي شخصيت خود تلاش کنيم.
طبق نظريهي کارل گوستاو يونگ، روانشناس، پزشک و فيلسوف شناختهشدهي سوئيسي، سايه آن قسمتي از درون ماست که دوست نداريم به واسطهي نمايان شدن آن، ديده و شناخته شويم. يونگ معتقد است: سايه آن کسي است که شما نميخواهيد باشيد. به عبارت سادهتر بعضي از افراد از سايههاي درونشان فرار ميکنند و حاضر نيستند ناشناختههاي درونيشان را رمزگشايي کنند. چرا که از ورود به بخش تاريک وجودشان وحشت دارند؛ وحشتي که از رويکرد و نگاه نادرست انسان به اين ويژگيها ناشي ميشود. سايهها در وجود هر شخص شکلهاي مختلفي دارند: ترس، حسادت، جاهطلبي، تنبلي، فريبکاري و غيره. اين ويژگيها با شدتهاي متفاوتي در وجود انسانها نمود پيدا ميکنند و نميتوان معياري مشخص براي آنها در نظر گرفت. دبي فورد در اين اثر سايههاي شخصيتي هر انسان را نيمه تاريک وجود مينامد.
دبي فورد در کتاب نيمه تاريک وجود the dark side of the light chasers با بياني ساده و روان، روشهاي منظم و پيوستهاي که به يکپارچگي دروني کمک ميکنند را ارائه ميدهد. او با استفاده از تجربيات خود و ديگران شيوههاي پذيرفتن ويژگيهاي انساني را در ده فصل بيان ميکند.
فصل اول با نام جهان بيرون، جهان درون به شرح معني نيمهي تاريک وجود و تحليل ويژگيهايي که به عنوان سايههاي دروني انسان شناخته ميشوند، ميپردازد. دبي فورد در بخشي از اين فصل نوشته است: ما به جاي ترس و انکار سايههاي دروني مان بايد آنها را بپذيريم و آشکار کنيم. چون آنها جزئي از شخصيت ما هستند.
فصل دوم با عنوان به دنبال سايهها به بيان اين موضوع ميپردازد که چطور بعد از شناسايي سايههاي درونمان، با آنها مواجه شده و خود واقعيمان را بپذيريم.
فصل سوم با تيتر جهان در درون ماست شروع ميشود. در اين بخش، دبي فورد انسان و جهان بيرونياش را به اين شکل توصيف ميکند که هر کدام از انسانها نمونهي کوچکي از کل عالم هستياند و تمام دانش کل عالم را در خود دارند.
در فصل چهارم، بهياد آوردن خود دربارهي پديدهي فرافکني توضيح داده ميشود؛ رفتاري رفتار غيرارادي و ناآگاهانه که انسان سايههاي خود را به ديگران نسبت ميدهد و تصور ميکند اين ويژگي در ديگران وجود دارند نه در خود او. در پايان اين فصل تمريني براي کشف جنبههاي پنهان وجود ارائه ميشود.
فصل پنجم سايهات را بشناس تا خودت را بشناسي نام دارد و مؤلف توضيح ميدهد که چگونه هر شخص ميتواند با آگاه شدن از سايهها، موفق به شناخت خود واقعياش شود. بعد از شناخت کامل خود، انسان به جايي ميرسد که بايد تمام جنبههاي مثبت و منفي خود را بپذيرد. فورد مفهوم و نتيجهي پذيرش را در فصل ششم با عنوان من آن هستم توضيح ميدهد و در اين رابطه بيان ميکند: هنگامي که ويژگيهاي منفي را در خود بپذيريم و آنها را جزء وجودمان بهشمار آوريم، ديگر نيازي به تاييد نداريم، زيرا ميدانيم که هم ارزشمند هستيم و هم بيارزش، هم زشت و هم زيبا، هم تنبل و هم وظيفهشناس. او معتقد است تنها در اين وضعيت ميتوانيم استعداد و خلاقيت خود را بازيابيد.
دبي فورد در فصل هفتم به نام در آغوش کشيدن نيمهي تاريک در قالب چند راهکار به مخاطب آموزش ميدهد که شخصيتهاي فرعي خود که بشناسد، نيمهي تاريک وجودش را در آغوش بگيرد و به موهبتهاي زندگي حتي اگر خواستني و دلخواه او نيستند، پي ببرد.
فصل هشتم که با عنوان خود را از نو تعبير کن آغاز ميشود با بيان شيوههاي آموزشي به مخاطب توضيح ميدهد که چگونه به نيروي الهي دروناش احترام بگذارد و به خود اجازهي ابراز هر آنچه که هست را بدهد.
فصل نهم، بگذار نور وجودت بدرخشد دربارهي رها شدن و شکوفايي انسان است. دبي فورد بيان ميکند که حقير شمردن خود کمکي به جهان نميکند بلکه انسان به اين دنيا آمده تا شکوه و جلال الهي که درونش است را تجلي ببخشد.
در فصل آخر کتاب نيمه تاريک وجود، مؤلف انسان را در ساختاري کامل و بههمپيوسته بازتعريف ميکند و به تفسير مفهوم تعهد ميپردازد. او از مخاطب خود ميخواهد که براي تحقق روياهايش بجنگد و تا سر حد
نويسنده | دبي فورد |
مترجم | الهام شريف |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 232 |
نوبت چاپ | 13 |
نوع جلد | شميز |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14 * 20.2 * 1 |
وزن | 258 |
سال چاپ | 1402 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.