گلسا دختري 16 ساله است که به همراه خانواده اش در شهري کوچک در اطراف تهران زندگي مي کند. او بيشتر اوقات خود را با گروهي از دوستانش مي گذراند. يک روز آن ها تصميم مي گيرند تا دست به اقدامي هيجان انگيز بزنند؛ اقدامي که پيامدهاي غيرمنتظره اي در پي خواهد داشت و از کاري صرفاً سرگرم کننده و هيجان انگيز، به دردسري پيچيده تبديل مي شود. اتفاقاتي که رخ مي دهد، از اساس ديدگاه گلسا نسبت به زندگي را تغيير مي دهد