کتاب فرمانده لاله ها
کتاب روايت لاله ها، روايت مستندي از زندگاني سردار شهيد پرويز محبي را با قلمي شيوا براي مخاطبان به تصوير کشيده است. انگيزه اصلي نگارش اين کتاب ديني بود که مردم يک شهر نسبت به يک شهيد احساس مي کردند.
جوان کوتاه قد و لاغر اندامي که هنوز در چشم همه بزرگ است و هرچه مي گذرد، اسطوره بودنش، بيش از پيش جلوه مي کند.
درباره شهيد پرويز محبي
شهيد پرويز محبي در نهم آبانماه سال ???? در شهر ماسال از يک خانواده مذهبي ديده به جهان گشود. دوران تحصيلات ابتدائي را با موفقيت کامل و نمرات عالي به پايان رسانيد. سالهاي اول تا سوم متوسطه را در دبيرستان شهيد مطهري (ماسالي سابق) طي کرد و سال چهارم متوسطه را در دبيرستان شريعتي رشت گذراند. سال پنجم متوسطه را در دبيرستان مروي و سال ششم متوسطه را در دبيرستان دارالفنون تهران که از مدارس سطح بالاي تهران بودند طي کرد.
او در طول دوران تحصيلي دبيرستان از مطالعه کتابهاي مذهبي و علمي غافل نبود. در سال ???? در کنکور سراسري شرکت کرد و پس از کسب رتبه بسيار خوب در رشته تکنولوژي پزشکي دانشگاه شيراز قبول شد و بعد از مراحل گزينش براي ادامه تحصيل به آن ديار سفر کرد. از آنجا که زمينه مذهبي زيادي داشت از همان روزهاي بدو ورود با دانشجويان مسلمان دانشگاه که فعاليت مخفي و پنهاني داشتند هماهنگ شد. شهيد محبي علاقه وافري به شهيد آيت الله دستغيب داشت و تا آنجا که مقدور بود در سخنرانيهاي وي شرکت مينمود و کتابهاي آن شهيد را مطالعه ميکرد.
او جوانان را با اخلاقي خوش و رفتاري شايسته و قابل تحسين به سمت بسيج فرا ميخواند و اسباب جذب آنان را فراهم ميکرد. اين در حالي بود که هنوز بسيج ساختمان مشخصي نداشت. براي تشکيل بسيج، ابتدا با فعاليتهاي تبليغاتي مانند پوستر و پلاکارد و پرده، کار را شروع کرد و با اين روش جوانان بيشتري به سوي اين ارگان انقلابي سوق پيدا کردند. بعد از مدت زماني کوتاه، سپاه پاسداران انقلاب اسلامي نيز به همت اين شهيد در شهرستان ماسال و شاندرمن تشکيل و فرماندهي آن را شخصاً بر عهده گرفت و بدينگونه بود که عنوان اولين فرمانده سپاه ماسال به وي اختصاص يافت.
اوايل مهرماه سال ???? شهيد محبي جهت شناسايي و متلاشي کردن يکي از خانههاي تيمي گروهک منافقين به تهران رفته بود که مأموريتش با موفقيت همراه شد. به همين جهت هنگام بازگشت از تهران تحت تعقيب منافقين قرار گرفت و سرانجام اين شهيد خستگيناپذير در نوزدهم مهر ماه سال ???? در مسير بازگشت از مأموريت تهران، هنگامي که هنوز از سن ايشان بيش از ?? بهار سپري نشده بود، در حوالي گنجه رستمآباد رودبار زيتون در اثر سانحه رانندگي توسط منافقين کوردل ترور و به شهادت رسيد.
گزيده اي از کتاب فرمانده لاله ها
بيشتر وقت ها توي سپاه مي ماند و خانه نمي رفت. وقتي هم مي ماند، معمولاً چند ساعتي را با زنداني ها مي گذراند. خيلي وقت ها پيش مي آمد که شامش را با آنها مي خورد. بعد هم شروع مي کرد به صحبت. مي گفت: «من حرف خودم را مي زنم و حرف شما را هم گوش مي کنم. » طوري نبود که بخواهد حرفش را با زور به کسي تحميل کند. مي گفت: «بحث مي کنيم، هرکسي از باورهايش دفاع کند. » از نظر فکري آنقدر قوي بود که با خيلي ها شرط مي گذاشت. مي گفت هرکسي نتوانست طرف مقابل را قانع کند، در باورهايش تجديد نظر کند. کم کم خيلي ها شيفت? اخلاقش مي شدند. در طول روز گاهي درخواست مي کردند با او ملاقات کنند.
بعد هم بدون حضور نگهبان، با هم صحبت مي کردند. هم? اين کارها را مي کرد تا اينکه شايد مسئله براي کسي روشن شود و از راهش برگردد.
نويسنده | كلاته عربي |
مترجم | پرويز محبي |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 168 |
نوبت چاپ | 1 |
نوع جلد | شميز |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14.5 * 21 * 0.8 |
وزن | 190 |
سال چاپ | 1397 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.