کتاب روزهاي خرمشهر
«خرمشهر يک شهر بندري است. خرمشهر، يکي از قشنگ ترين شهرهاي بندري کشور ما است. اين شهر چند اسکله ي بزرگ و پر جنب و جوش دارد.
هر روز صداي سوت کشتي هاي بزرگ و کوچک که در اسکله پلهو مي گيرند، شنيده مي شود. پرچم هاي رنگارنگ اين کشتي ها با وزش باد تکان مي خورد. پرندگان آبي روي بلندترين دکل ها بازيگوشي مي کنند.
باغ هاي پرگل و نخلستان هاي پر از خرما، از منظره هاي ديدني خرمشهر است. خرمشهر يکي از زيباترين شهرهاي جنوبي کشور ما است.
سال ها پيش، وقتي ارتش متجاوز عراق به خاک ميهن مقدس ما حمله کرد، خرمشهر از اولين شهرهايي بود که به محاصره ي عراقي ها در آمد. مردم خرمشهر براي دفاع از شهر آماده شدند. آنان با دست خالي و کم ترين سلاح در برابر دشمن مقاومت کردند.
خيابان ها، کوچه ها، پس کوچه ها، خانه ها، مدرسه ها و کارخانه ها و همه جا سنگر مردم شد. عراقي ها با توپ و تانک به طرف شهر هجوم آوردند. هواپيماها و هليکوپترهاي عراقي آسمان آبي خرمشهر را سياه کردند. صداي انفجار بمب ها و خمپاره ها لحظه اي قطعه نمي شد.
کشتي ها در آتش مي سوختند. مرغ هاي آبي، با پر و بال خوني، روي موج هاي کارون و اروند رود افتادند و نخلستان ها و باغ ها سرسبزي خود را به سرخي و سياهي آتش و دود دادند. عراقي ها پل بزرگ شهر را منفجر کردند و به طرف مرکز شهر هجوم آوردند.
مردم و نظاميان خرمشهري سي و چهار شبانه روز در مقابل حمله هاي شديد عراقي ها مقاومت کردند. مهمات و اسلحه کم بود و نيروي کمکي هم دير رسيد. عراقي ها با فشار زياد وارد خرمشهر شدند. اين بندر زيبا اشغال شد. مردم، شهر سوخته و مجروح را با غم و اندوه بسيار ترک کردند. شهر تنها ماند؛ تنهاي تنها.
تانک هاي عراقي وارد کوچه ها و خيابان ها شدند. راه ورود نيروهاي ايراني به شهر بسته شد. سربازان و افسران عراقي به داخل شهر آمدند. آن ها خانه ها، مدرسه ها، کارخانه ها، مغازه ها، مسجدها، و بيمارستان هاي خرمشهر را ويران کردند. آن ها اموال مردم را غارت کردند».
نويسنده | مرتضي سرهنگي |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 16 |
نوبت چاپ | 2 |
نوع جلد | شميز |
قطع | رقعي |
ابعاد | 16 * 23 * 0.2 |
وزن | 64 |
سال چاپ | 1396 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.