کتاب خاطرات يک الاغ اثر کنتس دو سگور نويسندهى معروف فرانسوى است که رفتار ناعادلانه و به دور از انصاف برخي از آدمها با حيوانات را به تصوير کشيده و به آن پرداخته است. کتاب براي گروه سني نوجوانان ارائه شده است.
کنتس دو سگور در کتاب خاطرات يک الاغ ، داستان را با روايتگري الاغي به نام کاديشون که خاطراتش را مينويسد دنبال ميکند. کاديشون خاطرات خود را مينويسد تا ارباب کوچولويش «ژاک» دنياي او را بهتر درک کند و مثل خيلي ديگر از انسانها خيال نکند که الاغها هوش و استعدادي ندارند. او ميخواهد که ديگر کسي به او نگويد «الاغ نادان!»؛ همه او را بشناسند و او را «الاغ باهوش» صدا کنند.
راوي در اين داستان، با بياني کاملا ساده و صادقانه، که نفي کننده برخي حيلهگريها و بدجنسيهايش با برخي آدمها هم نيست، خاطراتش را از صاحبان متعددي که داشته به شيوهاي داستاني روايت کرده است.
او در طول داستان، به عنوان موجودي زنده و داراي هوشي بسيار، به سادگي با بيعدالتيهاي زيادي از صاحبانش به مبارزه پرداخته و تن به بسياري از رفتارهاي آنها نميدهد، همچنين خاطرات بسياري نيز از کمک کردن به کودکان و صاحبان مهرباني نقل ميکند که او را دوست داشته و به هوش و فهم او اعتماد داشتهاند. کتاب خاطرات يک الاغ را ميتوان در گونه ادبيات تخيلي جا داد. ضمن اينکه داستان به لحاظ روايت و انتخاب راوي نيز، قابليت زيادي براي تبديل شدن به يک اثر انيميشن دارد.
کنتس دو سگور سلسله کتابهاى شيرين و دلپذيري براى جوانان نوشته که بعضى از آنها به شهرت فوقالعادهاي يافتهاند. نويسنده در اين آثار لطف کلام را با سادگى عبارت و مطالبى ديگر درهم آميخته و آثارى جالب و ذيقيمت به وجود آورده است.
از برجستهترين آثار سوفي سگور ميتوان به داستانهاى جديد جن و پرى، دختران کوچک نمونه، تعطيلات، خاطرات يک الاغ، مسافرخانه فرشته نگهبان، ژنرال دوراکين، فرانسواى قوزى، طفل غرغرو بچه خندهرو، شيطان کوچولوى خوب، پايان شب سيه سفيد است، و .. اشاره کرد.
در بخشي از کتاب خاطرات يک الاغ ميخوانيم:
صبح روز بعد، بعد از خوردن و نوشيدن، به اتفاقهايي که برايم افتاده بود، فکر ميکردم. پيش خودم ميگفتم: «بالاخره نجات پيدا کردم! حالا ديگر هيچکس من را پيدا نميکند. دو روز ديگر اينجا ميمانم و خوب استراحت ميکنم؛ بعد به جاي دورتري ميروم.»
تازه اين فکر از مغزم گذشته بود که صداي پارس سگي را از فاصلهي دور شنيدم؛ سپس صداي يک سگ ديگر و چند لحظه بعد صداي پارس سگهاي شکاري را تشخيص دادم.
نگران و مضطرب از جايم بلند شدم و به طرف نهر آبي که صبح ديده بودم، رفتم. وقتي وارد نهر شدم، صداي ژول را شنيدم که به سگها ميگفت: «بدويد! بدويد سگهاي خوبم! خوب بگرديد و آن الاغ بدجنس را پيدا کنيد. گازش بگيريد، پارهاش کنيد و بياوريدش تا با شلاقم حسابش را برسم!»
از ترس نزديک بود به زمين بيفتم؛ اما فکر کردم اگر داخل آب راه بروم، سگها نميتوانند رد پايم را پيدا کنند. پس توي نهر شروع به دويدن کردم. خوشبختانه دو طرف نهر، بوتههاي بلند خار روييده بود.
مدت زيادي بدون توقف راه رفتم. صداي پارس سگها دور و دورتر ميشد؛ همينطور صداي ژول بدجنس. بالاخره به جايي رسيدم که ديگر صدايي شنيده نميشد. نفسزنان و بيرمق، لحظهاي ايستادم تا کمي آب بنوشم و با خوردن بوتههاي کنار نهر، جاني بگيرم. پاهايم از سرما خشک شده بود؛ ولي جرئت نميکردم از آب بيرون بيايم. ميترسيدم سگها تا آنجا بيايند و بوي من را حس کنند. وقتي کمي استراحت کردم، دوباره در مسير نهر راه افتادم تا اينکه از جنگل خارج شدم.
نويسنده | سوفى سگور |
مترجم | سهيلا صفوى |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 320 |
نوبت چاپ | 10 |
نوع جلد | شميز |
قطع | پالتويي |
ابعاد | 12.5 * 19 * 2 |
وزن | 244 |
سال چاپ | 1399 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.