داستان «حاجي بصير» درست از لحظه تولد حاج حسين بصير، سردار شهيد دوران دفاع مقدس در غروب عاشوراي سال 1322 هجري شمسي در فريدونکنار مازندران آغاز ميشود و با روايتي خواندني از زندگي پرفراز و نشيب او در 44 بهار عمرش از جمله در کوران انقلاب، حضور موثر و مقابله با دشمن در غائله کردستان، عزيمت به افغانستان براي کمک به مجاهدين و حضور در جبههها و عملياتهاي مختلف دوران دفاع مقدس ادامه مييابد. کتاب با روايت صحنه شهادت او در ارديبهشت 1366 بر اثر فرود يک گلوله خمپاره به سنگرش در عمليات کربلاي 10، خاتمه مييابد. اميرحسين انبارداران، نويسنده قصه «حاجي بصير» در هر برش اين کتاب، از خلال رويدادهايي که معمولاً راوي آنها سوم شخص و غالباً هم فردي به نام «آقاشجاع» است، مخاطب را با بُعد جديدي از ذهنيت و جهانبيني اين سردار رشيد اسلام آشنا ميکند؛ تصوير لحظه شهادت حاج حسين بصير، يکي از نابترينِ اين روايتها است: «از شکاف پيشانيات جوي خون جاري بود. ترکشها همه بدنت را سجده کردند. دستت انگشت نداشت. آمنه چه بايد ميکرد! با اين دست بيانگشت که نميتوانست به وصيتت عمل کند... وقتِ مزدت بود انگار مرخصي طولاني ميخواستي...»
نويسنده | امير حسين انبارداران |
مترجم | حسين بصير |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 80 |
نوبت چاپ | 1 |
نوع جلد | شميز |
قطع | پالتويي |
ابعاد | 12.5 * 20 * 0.5 |
وزن | 82 |
سال چاپ | 1393 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.