کتاب حاضر دربردارنده هفت داستان جالب وخواندني با عناوين: افسانه آتش فشان (ميگل آنخل آستورياس)، يک قطعه بي عنوان (آندره موروا)، الياس (گراتزيا دلدا)، بي ريشه (نيکلاي هايتوف)، صيادان ماه (پي ير آبستگي)، من نمي خواهم بميرم (ژرژ گوي)، اتاق آبي (پروسپه مريمه) و زندگي نامه چهارتن از نويسندگان مي باشد. قسمت هايي از کتاب بي ريشه: ماريا به محض اينکه سيلي خورد و وضع «الياس» را ديد، گريه را قطع کرد؛ رنگش مانند مرده سفيد شده و لرزشي از خشم و درد سراپايش را فراگرفته بود. در همان لحظه دانست اگر در رويه اش تغييري ندهد، حوادث شومي به بار خواهد آمد؛ فورا چاره اي انديشيد و با لحن لرزاني به شوهرش گفت: ـ تقصير از من است مرا ببخش! ديگر نظير اين واقعه پيش نخواهد آمد، از اين ننگ و رسوايي که به پا شده و من باعث آن بوده ام، عذر مي خواهم و از حرف هايي هم که زدم، عذر مي خواهم. "پيترو" کوتاه آمد و با لحن تمسخر آميزي خطاب به برادرش گفت: ـ بله، هنوز اول کار است! برادر عزيز؛ حق اين بود که تو با اين لعبت عروسي مي کردي! فعلا مي روم مشروب بخورم؛ چنانچه برگشتم و نفس از کسي درآمد، نشان خواهم داد که يک من دوغ چقدر کره دارد.