کتاب ابراهيم در آتش
خاطرات شهيد مدافع وطن ابراهيم صيادي
کتاب ابراهيم در آتش نوشته مصيب معصوميان، خاطرات شهيد مدافع وطن ابراهيم صيادي است.
مصيب معصوميان در کتاب ابراهيم در آتش، از زندگي و خاطرات شهيد ابراهيم صيادي نوشته است. او براي نوشتن اين اثر به کاشان، شهر محل زندگي شهيد سفر کرد و با خانواده و همسر او، فرزندانش، پدر و مادرش گفتگو کرد و خاطرات آنان را نوشت. معصوميان همچنين از مردم شهر، امام جماعت آن جا و ديگر آشنايان خواست تا اگر خاطره اي از زندگي شهيد صيادي دارند، بنويسند و آن ها را نيز به کتابش اضافه کرد.
بخشي از کتاب ابراهيم در آتش
روايت ماشاءالله صيادي، پدر شهيد
آرام و پرتلاش
احتياج نبود بگوييم «بيا»؛ تا مي ديد ما رفته ايم صحرا، سريع خودش را مي رساند. تا مي فهميد به چيزي نياز داريم بي معطلي نيازمان را برطرف مي کرد. در بچگي هم خيلي آرام بود. بازيگوشيِ آزاردهنده نداشت. سالم بود. در بنايي کمک کار من نشد، امّا رفت پيش يک گچ کار و کار را ياد گرفت.
توي سپاه هم به فکر مردم بود. لباس ورزشي تهيه مي کرد و مي برد زاهدان. کفش بچه گانه هم تهيه کرده بود. شکلات مي گرفت و بسته بندي مي کرد و مي برد آنجا مي داد به بچه ها. همه? کارهايش دقيق و حساب شده بود. خمسش را سر سال پرداخت مي کرد.
ما نمي دانستيم، بعد از شهادتش فهميديم مي رفت بهزيستي کاشان، ماهي ??? هزار تومان به آنجا پرداخت مي کرد. چند تا مريض خوابش را ديده اند و دردشان دوا شده، حالت شفا در تنشان به وجود آمده. پيکرش را که آوردند، خيلي روشن بود خودش، امّا ترکش نصف پيشاني اش را از بين برده بود. از آن اتوبوس ?? نفر شهيد شدند.
از آن واقعه به بعد، برادران را با ماشين هاي کوچک تر مي برند که اگر اتفاقي افتاد، همه آسيب نبينند. خيلي درگير کارها و مشکلات مردم بود. گاهي لباس هايي مي آورد و مي داد به من که بين چوپان هاي صحرا تقسيم کنم. بيشتر لباس هاي گرم و بافت و کاپشن مي آورد که علاج سرماي زمستان باشند و تن چوپان ها را گرم کند. وقتي با ماشين بود، هرکسي را مي ديد، سوار مي کرد و کرايه هم نمي گرفت.
نويسنده | مصيب معصوميان |
مترجم | ابراهيم صيادي |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 168 |
نوبت چاپ | 1 |
نوع جلد | شميز |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14.5 * 21 * 0.9 |
وزن | 198 |
سال چاپ | 1399 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.