روستا بايد جايي دلنواز و آرام باشد، اما روستايي که رمان «نوري بر فراز دار» در آن اتفاق ميافتد، حال وهوايي ديگرگونه دارد. شهناز زندينژاد از دهي صحبت ميکند که در محاصره پاسگاه و ژاندارمهاست با کدخدايي خبرچين و فضايي ملتهب. امام خميني را تبعيد کردهاند و آرام آرام وجدانهاي خفته در حال بيدار شدن هستند. راوي داستان، پسري است دوازده ساله به نام محمد. خانه آنها درست چسبيده به پاسگاه ژاندارمري است و او ميتواند از پشت بام خانه تمام حوادث پاسگاه را ببيند و براي پدر و خانوادهاش شرح دهد. همين موقعيت ويژه باعث ميشود او شاهد و راوي غريبترين اتفاقاتي باشد که در اين فضاي خشن به وقوع ميپيوندد. اما از همه تلختر براي محمد، زماني است که پدرش را دستگير ميکنند. قدرت، پدر محمد، معلم قرآن است و پيشنماز مسجد. وقتي جمعي از نظاميان به روستا ميآيند و قرار ميشود که هر خانه به 3 سرباز پناه بدهد، قدرت با اين اقدام مخالفت ميکند و کسي را به خانهاش راه نميدهد. همين اتفاق، بهانه را به دست ژاندارمها ميدهد که او را دستگير کنند و به شهر ببرند. اما بعد معلوم ميشود که بهانه اصلي آنها از زنداني کردن قدرت، برادر او رحمان است و بدين طريق ميخواستهاند رحمان را به دام بيندازند. اما رحمان با خانوادهاش به جايي نامعلوم رفته است. حالا روزهاي بلند تنهايي محمد است و مادرش و خواهرش محبوبه که بايد ايام را در انتظار پدر به سر ببرند و براي گذران زندگي، همگي پاي دار قالي بنشينند. رفتار خشونتآميز ژاندارمها با اهالي روستا هم داغي ديگر است بر دل محمد و خانوادهاش. سرانجام قدرت از زندان آزاد ميشود، اما شکسته و مجروح از شکنجهها. بعد هم با خانواده تبعيد ميشود به تهران. در تهران بيماري قدرت عود ميکند و سرانجام مشخص ميشود که او به سرطان مبتلا شده است. پايان داستان، مرگ قدرت است که همان گونه که آرزو داشته، هنگام ديدن دستههاي عزاداري عاشورا رخ ميدهد. روايت خواندني زندينژاد با بازنويسي محمدرضا بايرامي به عنوان نويسندهاي کارکشته، «نوري بر فراز دار» را به رماني پر کشش بدل کرده است.
نويسنده |
|
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 96 |
نوبت چاپ | 1 |
نوع جلد | شميز |
قطع | رقعي |
ابعاد | 14 * 21 * 0.5 |
وزن | 114 |
سال چاپ | 1381 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.