کتاب به دنبال دماغ خيس - قصه‌هاي غرب وحشي کتاب به دنبال دماغ خيس اثر شهرام شفيعي اولين داستان از مجموعه قصه‌هاي طنز غرب وحشي درباره گربه گاوداري است که نوه‌اش دماغ خيس را بيست و دو سال قبل گم کرده است. او به اتفاق نوه ديگرش، خواهر دماغ خيس به شهر چوبي در سرزمين غرب وحشي مي‌روند و از کلانتر براي پيدا کردن نوه‌اش کمک مي‌خواهد. شهرام شفيعي در قصه‌هاي غرب وحشي، شيوه‌اي کاملاً تصويري و سينمايي براي روايت داستانش بکار مي‌گيرد. روايت او از نظر تقسيم بندي مکاني و زماني و توالي فصل‌هاي مختلف، ريتمي کاملاً حساب شده و دقيق دارد؛ به گونه‌اي که انگار با اثري دکوپاژ شده و تدويني حرفه‌اي در يک اثر سينمايي روبه‌روييم. شفيعي خوب مي‌داند که کجا بايد مخاطب را کاملاً از محور اصلي قصه دور کند و دوباره او را سرجاي خود بازگرداند. در قصه به دنبال دماغ خيس نيز ما با يکي از جذاب‌ترين شيوه‌هاي روايت در اين مجموعه روبروييم. مادر بزرگ کلانتر که يک سابقه‌دار حرفه‌اي است با شنيدن اين ماجرا نزد دزدي به نام مچاله مي‌رود تا با کمک او بتوانند از گربه گاودار پول حسابي بگيرند، آن‌ها نقشه‌ايي طرح مي‌کنند که بر اساس آن نوه مچاله را به جاي دماغ خيس به گربه گاودار معرفي مي‌کنند. در پي آن، ماجراهايي روي مي‌دهد که شرح آن در کتاب به دنبال دماغ خيس آمده است.