اين داستاني با پايان خوش است. هر کسي که لذت مردم را در خيابانهاي برلين [شرقي]، پراگ يا بوداپست در اواخر 1989 شاهد بوده، هرگز آن صحنههاي شگفتانگيزِ جشن و شادي را از ياد نخواهد برد. اراد? مردم طي فقط چند ماه بر جباريت پيروز شد. در اين ماههاي سرگيجهآور، انقلابهايي رخ داد که تقريباً ميتوان آنها را کاملاً مسالمتآميز خواند. اين انقلابها چهر? جهان را براي هميشه تغيير داد. روايت اين کتاب در همينجا، در نقط? اوج اميد، خوشبيني، شکرگزاري صادقانه و ضيافتهاي عظيم خياباني تمام ميشود. يکي از بيرحمترين امپراتوريهاي تاريخ زانو زد. شاعران و فيلسوفاني که در زندان بودند، ناگهان تبديل شدند به رؤساي جمهور و وزراي دولت. در آن شب سردِ نوامبر که ديوار برلين فرو ريخت، چنين به نظر ميرسيد که انگار زخمهاي بازِ قرن بيرحمِ بيستم عاقبت روند بهبودي خود را آغاز کرده است. اين رؤياها اصلاً احمقانه نبود. برخي از کارشناسان _ از همه قابل توجهتر، فرانسيس فوکاياما _ از خود بيخود شدند و پايان تاريخ و پايان تعارضهاي ايدئولوژيکِ آتي را اعلام کردند.
نويسنده | ويكتور شبشتين |
مترجم | بيژن اشتري |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 712 |
نوبت چاپ | 6 |
نوع جلد | گالينگور |
قطع | وزيري |
ابعاد | 18 * 24.5 * 4.5 |
وزن | 1024 |
سال چاپ | 1401 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.