مجيد اخگر در هفت مقاله در کتاب بازيابي امر محسوس: هفت گفتار در زيبايي شناسي به مفاهيم محوري هنر و زيبايي شناسي در دو سدهي اخير ميپردازد. اين اثر مباحثي چون نفس فردي، بازنمايي و پيوند آن با واقعيت، طبيعت درون و بيرون و ... را دربردارد.
بنيانها و خاستگاه هنر و نظريهي هنر جديدي را که منتقد ريشهاي زيباييشناسي و مفاهيم همبستهي آن است، بايد از يک سو در تحولات نظري و آکادميک دههي 1960 به اين سو در اروپا سراغ گرفت و از سوي ديگر در پروژهي راديکاليسم سياسيِ متناظر و مرتبط با اين تحولات نظري که ميتوان به اختصار با عنوان «جنبش 68» به آن اشاره کرد.
به بيان بسيار ساده، مسئله آن بود که نسلي که بعد از جنگ جهاني دوم به بلوغ رسيدند و جواني خود را در فضاي رفاه و مصرفگرايي تازه شکليافتهي دههي 1950 به بعد تجربه کردند، امکان آن را يافتند تا در اين فضاي برخورداري نسبي و نرخ فزايندهي تحصيلات دانشگاهي، در ارزشها و جهانِ ساختهي پدران و مادران خود (نسلي که از نظر اين جوانان مسئول جنگ جهاني دوم، نابرابريهاي اجتماعي، جنسيتي، نژادي و استعماري مختلف، و حالا جنگ ويتنام و بحرانهاي معاصر در نقاط مختلف جهان بودند) بازانديشي کنند که نتيجهي آن احساس بيگانگي با جهان پيرامونشان و انديشهي ايجاد تغييري ريشهاي در شرايط بود؛ تغييري که همزمان در عرصهي فکر و عمل دنبال ميشد و به ويژه زماني که (بر اثر شکست جنبش 68 و ناکامي سياسي دههي 1970) در خيابان محقق نشد، جهان هنر و آکادميهاي علوم انساني و فلسفه را تسخير کرد و اين سرآغاز چرخشي بنياني در سرمشقها و جريانهاي گفتماني غالبِ نظريه و عمل هنري از آن مقطع تا زمان حال شد.
در متن اول کتاب بازيابي امر محسوس: هفت گفتار در زيبايي شناسي (The Retrieval of The Sensible)، چگونگي به وجود آمدن پديدهاي که با عنوان «زيباييشناسي» شناخته ميشود، مورد بحث قرار ميگيرد و به طرح بعضي از خصوصيتهاي گفتار يا چهارچوب نظري ميپردازد که در فلسفهي اروپايي به نام فلسفهي هنر يا زيباييشناسي مشاهده شده است. تمرکز مقاله ي دوم بر ويژگيها و مؤلفههاي مفهوم «تجربهي زيباييشناختي» است.
مقاله ي سوم و چهارم کتاب حاضر، به دو مورد از مباحث و مفاهيم مرکزي زيباييشناسي و فلسفهي هنر مدرن ميپردازند. اين دو مقاله همچون ديگر مقالات کتاب به نحوي نگارش يافتهاند که چشمانداز يا نقشهاي از برخي قطبها و موضعگيريهاي عمده در مبحث مورد نظر را پيش روي شما بگذارند. در عين حال بايد به خاطر داشت که مقاله هاي اين اثر به هيچ وجه با هدف مرور جامع نظرات و نظريههاي موجود در هر حوزه يا ارائهي فشردهاي از يا «مقدمهاي بر» تاريخ زيباييشناسي نوشته نشدهاند. سه مقاله ي آخر با صراحت به موقعيت تاريخي زمان حال ميپردازند و لحن انتقادي آشکارتري دارند.
در بخشي از کتاب بازيابي امر محسوس: هفت گفتار در زيبايي شناسي ميخوانيم:
در فلسفهي کانت به طور عام و در زيباييشناسي و نقد سوم او به طور خاص ابهامات يا پتانسيلهايي وجود داشت که منجر به دو قرائت متمايز از فلسفهي او شد. ما تا اينجا بيشتر در مورد قرائت ايجابيِ رمانتيک و ايدهآليستي از کانت سخن گفتيم که نقش مهمي در تحولات بعدي فلسفهي اروپايي پيدا کرد. اين در حالي است که قرائت ديگري نيز از کانت امکانپذير است که شايد در فلسفهي غيرآلمانيزبان دست بالا را داشته است. اين نگاه تفسيري از زيباييشناسي کانت به دست ميدهد که با تصوير آشناي او در دورههاي درسي و مرور نظريات تاريخ زيباييشناسي سازگاري بيشتري دارد، و آن درک کانت به عنوان فرماليست اعظم است: فيلسوفي که تجربهي زيباييشناختي را از ساير تجارب معرفتي و اخلاقي بشري متمايز کرد، براي آن کيفيتي در خود يا فينفسه قائل شد، و آن را از هر گونه کارکرد، معنا، يا نسبت با ديگر حوزههاي علايق انساني تهي ساخت روايتي که در واقع او را به سَلَف مدرنيستهاي فرماليست قرن بيستم بدل ميکند.
اين درک از کانت البته باز هم عمدتاً بنا به خطوط تمايز تحليلي قارهاي به مواضع متفاوتي ميانجامد، و ما در اين بند در واقع بيشتر با چهرههايي اروپايي سروکار داريم که از کانت يا به هر حال ميراثي که آن را با او ميشناسند درکي فرماليستي دارند، و بر اين مبنا او را از دو منظرِ فلسفي سياسيِ راست و چپ مورد انتقاد قرار ميدهند. در واقع بايد گفت که در بسياري از موارد قرائت ايجابي دو بند قبل و قرائت انتقادي بند کنوني در هم تنيدهاند، يعني ما از يک سو با نقد فرماليسم کانت و تفکيکگرايي زيباييشناختي سروکار داريم، و از سوي ديگر با تلاش براي به فعل رساندن پتانسيلهايي که در خود کانت براي گذر از اين درک تفکيکگرا بازشناسي ميشود.
نويسنده | مجيد اخگر |
زبان | فارسي |
تعداد صفحات | 235 |
نوبت چاپ | 4 |
نوع جلد | شميز |
قطع | پالتويي |
ابعاد | 12 * 20 * 1.5 |
وزن | 214 |
سال چاپ | 1400 |
تاكنون نظري ثبت نشده است.